۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

امروز تو دفترِ مونیک بودم که بالاخره خانوم دکتر زنگ زد و کلی‌ حرف زد و گفت که فردا صبح ساعت ۸:۳۰ کلینیک باش و نسخه و یک برگه‌ آزمایشِ دیگه برایِ ماهِ بعد رو میگذارم پیشِ منشی‌، بگیر. اینطور که پشتِ تلفن گفت، ظاهرا تجویزِ قرصِ آهن کرده به مدتِ ۳ماه.
الان به مامان زنگ زدم که بگم خدا رو شکر چیزِ خاصی‌ نبوده. 
همین دیگه، خدا رو شکر تا الان!

۱۶ نظر:

آیدا گفت...

خدا رو شکر:))

روزهای پروین گفت...

ممنونم آیدایِ عزیز، شاد و سلامت باشی‌ (-:

بانوی معبد سوخته گفت...

خدا رو شکر. دیدی بزرگش کرده بودی!

روزهای پروین گفت...

من فقط به طورِ خلاصه اینجا نوشتمش بانو جان! بزرگش نکردم، تازه اگر قرار بود، صحبتهایِ تلفنِ اولِ خانوم دکتر رو بنویسم و باور کنم که .... واویلا! (-:

niloofar گفت...

خوشحال شدم :*

روزهای پروین گفت...

ممنونم نیلوفر جان، شاد و سلامت باشی‌ (-:

sepideh گفت...

پروین جان، خدا رو شکر عزیزم،،،، ،،،،خیلی به یادت بودم... همیشه سالم باشی ....

روزهای پروین گفت...

ممنونم از محبتت سپیده جان، شاد و سلامت باشی‌ عزیزم (-:

ali گفت...

پروین خانوم.چمد وقتیه که با این وبلاگ آشنا شدم و یواشکی از تو فید ریدرم میخوندمش. از وقتی که اون پست رو خوندم خیلی نارحت شدم و هر روز میومدم چک میکردم که نتیجه چیه.خیلی خوشحالم که مشکل خاصی نبوده و سالمین.موفق باشین و قدر سلامتی تون رو بدونین

روزهای پروین گفت...

ممنونم علی‌ عزیز از محبتت. قصدم ناراحت کردنِ کسی‌ نبود، امیدوارم که همیشه شاد و سلامت باشین (-:

آليس در سرزمين عجايب گفت...

اوه خب پس حق داشتي ولي بازم خدا رو شکررررر.

روزهای پروین گفت...

ممنونم آلیس جان، شاد و سلامت باشی‌ (-:

آلیس در سرزمین عجایب گفت...

مرا شناختی پروین جان جان؟ :))))))

روزهای پروین گفت...

بله آلیس جان (بانو)، چطور میشه که نشناسمت؟!
ضمنا، نوشته‌هایِ خوبت رو هم می‌خونم (-:

آلیس در سرزمین عجایب گفت...

ماااااااچ

روزهای پروین گفت...

*-: (-: