۱۴۰۰ اسفند ۱۹, پنجشنبه

 بعد از ساعتها انتظار و پس از انجام کارهای قبل جراحی؛ نوار قلب و آزمایش خون و... ساعت یازده پرستار بخش با یکی از خانومهای خدمات بیمارستان با یه ویلچر و شنل کلاهدار جلوی در اتاق ظاهر شدند و گفتند دکتر تو بخش جراحی منتظر شماست. به خانوم خدمات گفتم من میتونم راه برم. گفت نه این قانونه که با ویلچر برید. به خواهرم هم گفتند شما تا پشت در بخش جراحی میتونید بیایید. تو ورودی بخش جراحی یکی از کارکنان با یه ویلچر و یه جفت دمپایی دیگه منتظرم بود. 

خانوم پرستار مدارکم رو تحویل خانوم پرستاری از بخش جراحی داد و ایشون شروع کرد به چک کردن. وقتی اسمم رو خوند، مسئول بخش سریع بلند شد و با احترام اومد جلو برای احوالپرسی و در این حین رو به بقیه افراد ایستاده در اونجا شامل دکترها و تکنسین ها و دیگر کارکنان گفت ایشون دوست خانوم دکتر گرمارودی هستند که صبح زنگ زدند و سفارش کردند. منتظر نشسته بودم که زودتر با ویلچر دیگه به اتاق جراحی برم ولی ظاهرا مشکلی بود. 

پرستار بخش جراحی هی برگه های پرونده من رو ورق میزد و آروم به پرستار بخش چیزی میگفت و میرفت سمت میز مسئول بخش جراحی و مدارک رو نشون میداد و آروم حرف میزد. بالاخره رو به من کرد و گفت شما مجردید؟ سوالی که از صبح ساعت شش که رسیده بودم بیمارستان و نسخه دکتر جراح رو داده بودم پذیرش بارها به عناوین مختلف شنیده بودم و در جواب گفته بودم بله. گفتند رضایتنامه پدرتون و نامه پزشک قانونی و نظر مشاور در مدارک نیست. گفتم پدرم در قید حیات نیستند. گفتند رضایتنامه برادر هم قبولهِ! گفتم این حرف شما توهین به منه که یه آدم مستقل هستم وخودم حق دارم برای بدنم تصمیم بگیرم. هم سن های من که زود ازدواج کردند الان مادربزرگند بعد من باید اجازه پدر با برادر بیارم؟ به خانوم مسئول بخش گفتم لطفا به خانوم دکتر گرمارودی زنگ بزنید باید با ایشون حرف بزنم. بعضی از افراد حاضر در اون جا به حمایت از خانوم پرستار و آروم کردن من میگفتند این قانونه و ما هم موافقش نیستیم. با صدای بلند گفتم میدونم قانونه ولی توهین به منه. در این حین خانوم جراح رسید و گفت ایشون رو بفرستید بیاد و رو به خانوم پرستاری که پرونده من دستش بود ادامه داد که ایشون اصلا ایران زندگی نمیکنه و شامل این قوانین نمیشه. انگار آب سردی ریخته شد به این فضا و خیال همه راحت شد که جای نگرانی نیست و نگرانی من دوباره از"نکنه بهوش نیام" برگشت سرجاش تا روی تخت جراحی قرار گرفتم. 

 پ.ن. جای نگرانی نیست دوستان، الان خونه هستم. جراحی کوچیکی بود و تا آخر هفته هم منتظر جواب پاتولوژی هستم.