۱۳۹۳ مهر ۲۸, دوشنبه

بعد از دیدن گزارش مجله IEEE Geoscience and Remote Sensing (پست قبل)  لازم دیدم که حتما به مجله ایمیل بزنم، قبل از اون نگاهی‌  کردم به نویسنده‌های گزارش: سیلوی، استاد ریموت‌ سنسینگ دانشگاه لاوال که از سال ۲۰۰۵ می‌شناسمش و باهاش درس داشتم، و دیگری کریم، استاد گروه سنجش از دوراکیپ خودمون. 
با صوفی (هم‌خونه کبکی‌ام، هنوز اینجا معرفیش نکردم) و آتی (نزدیکترین دوست ایرانیم) صحبت کردم و یه متن محترمانه و کوتاه نوشتم و بعد از ظهریکشنبه‌ به آدرس ایمیل سیلوی، کریم و چارلز(مسئول وب سایت سامراسکول) فرستادم. روز یکشنبه‌ بود و آدرس ایمیل کاری، انتظار جواب نداشتم تا حداقل روز دوشنبه.

Bonjour à vous tous;

J’ai vu le rapport de « The GRSS Summer School Quebec City 2014 »  sur le site « IEEE Geoscience and Remote Sensing Magazine September 2014, Page 1 ».


C’est intéressant comme compte-rendu sur l’école d’été, par contre j’ai remarqué que vous avez utilisé mes photos avec ma permission mais vous n’avez pas mentionné mon nom à titre de photographe ni sur le rapport ni sur la page web de l’école d’été!!! S’il vous plait je vous demande d’effectuer la correction nécessaire. MERCI de l’intérêt que vous porterez à ma demande.

Bien cordialement,
Parvin ....

به برادر بزرگه که سالها اینجا زندگی‌ کرده بوده و درس خونده و الان ساکن ایرانه، زنگ زدم و موضوع رو گفتم. گفت کار درستی‌ کردی ولی‌ خیلی‌ هم موضوع رو بزرگ نکن، اگر باهات صحبت کردند بگو خیلی‌ مهم نیست فقط یادآوری کردم. در جواب گفتم الان دیگه مهم شده برام، به دلایلی که این چند وقت پیش اومده که کمیش رو ایشون در جریانه. درعوض ، صوفی  معتقد بود که اینها حق کپی‌رایت رو رعایت نکردند و حق من بوده که نظرم رو قبل از ارسال گزارش به مجله بدونند و الان حق دارم که بخوام در صورت عدم تصحیح گزارش، عکس‌ها رو حذف کنند که با گفتن این حرف به نویسنده‌های گزارش موافقت نکردم. 

سه ساعتی‌ ازارسال ایمیل گذشته، سیلوی که نویسنده اول گزارش بود ایمیل زد که برای تصحیح گزارش با مجله تماس گرفته و به محض گرفتن جواب، من رو در جریان قرار میده

Bonjour Parvin,

J’ai envoyé une demande aux personnes intervenant dans la publication de l’article dans le magazine GRSS afin que ton nom soit cité pour la prise des photos.

Je te ferai savoir quelle aura été leur réponse, notamment s’il est possible d’apporter la modification.

Au plaisir,

Sylvie ....


و خیلی‌ زود ایمیل دوم رو زد که چون مجله منتشر شده تو این شماره، کار تصحیح رو نمی‌تونند انجام بدند ولی‌ تو مجله ماه اکتبر یه تذکر برای تصحیح می‌نویسند.

Re-bonjour,

D’après les personnes impliquées dans l’édition du magazine GRSS, il va être difficile d’apporter une correction dans l’édition de Septembre. Mais une mention devrait être faite dans la prochaine édition du magazine.

Pour ce qui est du site web de l’école d’été, Charles devrait pouvoir te confirmer la possibilité de mentionner ton nom à titre de photographe de l’école d’été.

Au plaisir,

Sylvie..... 


امروز صبح چارلز گفت که پروین مجله منتشر شده کاریش نمیشه کرد ولی‌ روی سایت قابل تصحیح هست و من این کاررو می‌کنم فقط باز یادآوری کن.
تو لابراتوار بودم که کریم رسید، در دفترش رو تازه باز کرده بود که متوجه حضور من تو لابراتوار شد، سریع اومد، و جلوی بچه‌های که تو آزمایشگاه بودند کلی‌ ابراز تأسف و عذرخواهی کرد و مقصّر رو اصرار به زود فرستادن گزارش از طرف مجله دونست! گفتم مهم نیست حالا، ولی‌ منتظر تصحیح روی سایت و تذکر مجله ماه بعد هستم.

۱۳۹۳ مهر ۲۵, جمعه

لینک زیر که گزارش مربوط به GRSS Summer School  چاپ شده در IEEE Geoscience and Remote Sensing Magazine September 2014, Page 1  هست، رو از طریق ایمیل گرفتم با این پیام :

"سلام

حضور بارز خانم های ایرانی سنجش از دور در ایگارس جای بسی خوشحالی داره!!!"

http://online.qmags.com/GRS0914?sessionID=4C43BAC3BEF544F27B01F262C&cid=2798937&eid=19112#pg55&mode2


**عکس‌ها رو هم بدون ذکر نام عکاس که من باشم  چاپ کردند!!! 
روز دوم ماه می، روی فیس‌بوک یه پیغام گروهی گرفتم که حاوی پیشنهاد دورهمی ایرانیهای شرکت‌کننده در کنفرانس بین‌المللی آیگارس ۲۰۱۴ در شهر کبک بود، و از ما که کبک بودیم خواسته بودند همکاری کنیم. به نظر جالب میومد، اینجوری می‌تونستیم با هم آشنا بشیم و بدونیم که کجا هستیم و رو چه پروژه‌هایی‌ کار می‌کنیم ضمن اینکه اساتید ایرانی معروف این رشته رو هم میدیدیم که چندتایی هم از JPL میومدند.  بعد هم به خود من یه ایمیل زدند که مسئولیتش رو قبول کنم. گفته بودند رستوران خوب با قیمت مناسب برای دانشجوها، و اگر امکان داره بتونیم موسیقی ایرانی هم داشته باشیم. از اونجاییکه، تو این شهر رستوران ایرانی نداریم، یه لیست از رستورانهای نزدیک به مرکز کنگره‌های شهر کبک رو فرستادم برای فرد پیشنهاد دهنده.  یه رستوران ایتالیایی خوب با فضایی سنتی که پیانویی هم داشت رو پیشنهاد دادم که مورد قبول واقع شد و چند روز قبل از کنفرانس هم با دو تا از بچه‌های دانشگاه لاوال که در کنگره شرکت نکرده بودند ولی‌ از دانشجوهای سابق استاد ایرانی  پیشنهاد دهنده  قبل از اومدن به اینجا در دانشگاه تهران بودند، رفتیم فضا رو دیدیم و اونها هم تأیید کردند و من رزرو کردم. حتی اجازه اجرای چند آهنگ هم با پیانوی وسط سالن رو گرفتم.
به اسم شب ایرانی آیگارس ۲۰۱۴، برای دوشنبه شب یعنی‌ ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۴ ساعت هفت شب، ایمیلها فرستاده شد. استاد ایرانی دانشگاه لاوال نیومد، گفته بود نمی‌تونه بیاد. دکترسرابندی، خانوم دکترمقدم (مهتا) و دکترانتخابی‌فرد از این پیشنهاد  خیلی‌ استقبال کرده بودند، دکتر انتخابی دیر رسید ولی‌ اومد، برای مهتا کاری پیش اومد که متاسفانه همون روز صبح رفت لس‌آنجلس و روزبعد برگشت. با اینکه مسیر خیلی‌ سر‌راست بود ولی‌ برای سردرگم نشدن و راحت  پیدا کردن رستوران، با بقیه کنار پذیرش کنفرانس قرار گذاشتیم که با هم بریم، پروفسور سرابندی هم با ما بود. حدودا ۳۰-۳۲ نفر بودیم از همه جای دنیا، از آقایی که از هلند اومده بود و کلی‌ دلگیر بود از دولت کانادا که سر دادن ویزا اذیتش کردند و آخر سر هم یه فقط برای همون چند روز کنفرانس بهش ویزا داده بودند تا دوستانی از شهرهای مختلف کانادا، از آمریکا و حتی از خود ایران. بعد از شام هم خانوم یکی‌ از آقایون که خودش تو گرایش ریموت‌ سنسینگ و ژئو‌ماتیک نبود ۳تا آهنگ ایرانی برامون با پیانو زد و عکس دسته‌جمعی‌ گرفتیم و شب رو با شادی تموم کردیم.
چند تا عکس و فیلم گرفتم که به یادگار موند از اون شب. به همه خیلی‌ خوش گذشته بود و ابراز رضایت می‌کردند و خیلی‌ها گفتند که برای سال بعد، آیگارس ۲۰۱۵، که در شهر میلان ایتالیا برگزار میشه هم خود شما مسئول برگزاری شب ایرانی باش! این واقعی‌‌ترین تعریفی بود که می‌تونستم بپذیرم که همه راضیند! 


بعدها در طول کنفرانس با ایرانیهای بیشتری برخورد کردم که همه در مورد شب ایرانی آیگارس شنیده بودند و بهم ایمیل دادند برای برنامه‌های بعدی.
امسال حضور ایرانیها خیلی‌ به چشم میومد و همه هم چه خوب. با نگار که از ناسا اومده بود هم تو مهمونی‌ ناهار خانوم‌های پژوهشگر ریموت‌ سنسینگ و ژئو‌ماتیک آشنا شدم، اتفاقا تو ارائه من هم حاضر بود، هم اون و هم دکتر انتخابی‌فرد. البته دکتر انتخابی‌فرد تو شب ایرانی با من صحبت کرد در مورد مشکلاتی که تصاویر SMOS دارند و پرسیده بود که شما چه راه حلی براش پیشنهاد کردین؟ که گفته بودم ما به مشکل برخوردیم و امیدوارم که بتونم راه حل رو پیدا کنم!

۱۳۹۳ مهر ۱۶, چهارشنبه


تو کافه‌تریا دانشگاه با دو تا از اساتید، اسیستان یکیشون و چند تا از دانشجوهای فوق‌دکترا و دکترا دوریه میز نشستیم، برای ناهار سفارش کوسکوس داده بودیم که کریم ( استاد تونسی گروه ریموت‌سنسینگ) رو به من و نسترن میکنه و احوال پروستات آقا رو می‌پرسه! انگاری ما همین الان از عیادت بیمار، از بیمارستان برگشتیم. بهش میگم ما هم مثل شما، اخبار رو از رسانه‌ها داریم، چیز بیشتری نمیدونیم! 

ژوئیه ۲۰۱۲، شهر مونیخ، آلمان، کنفرانس آیگارس 
لیوان کاغذی خالی قهوه رو گذاشتم روی میز  و با اشاره به در ورودی از همین فاصله دور به مونیک گفتم: کایل تازه رسیده، و آروم به سمتش رفتیم. درواقع تو مسیر ما برای رفتن به سالن اصلی کنفرانس بودند که تا ده دقیفه دیگه مراسم افتتاحیه شروع می‌شد. بعد ازسلام‌وعلیک و روبوسی با کایل، با خانوم همراهش هم سلام کردم و خودمون رو معرفی کردیم: پروین، مهتا*.
بعد از جدا شدن به مونیک گفتم: فکر کنم مهتا ایرانیه چشمهاش این رو میگه. تائید کرد و در ادامه گفت خیلی جوونتر از من ( مونیک) نیست ولی جوونتر نشون میده. تو سالن همون ردیفهای جلو نشستیم، یانیک هم رسید. یه خرده گذشت، مونیک برگشت رو به من و گفت: مهتا دومین زن کمیته اجرایی JPL** هست. یه حس خوبی داشت شنیدنش، مثل بادکنک شدن دل.... ادامه میده پنجشنبه تو برنامه ناهار خانوم‌های محقق ژئوماتیک و ریموت‌سنسینگ حتما می‌بینیش.
پنجشنبه ناهار سر دو تا میز جدا از هم ولی روبروی هم نشسته بودیم، وقتی برای سرو دسر میرم بهش لبخند میزنم و موقع برگشت میرم کنارش که با دوتا ازدوستانش در حال صحبته، خودم رو معرفی می‌کنم، آشنا برخورد میکنه بعد از کمی صحبت می‌پرسم میتونم فارسی باهاتون صحبت کنم؟ میگه حتما! و چند کلامی هم صحبت میشیم که نوبتش میشه بره برای سخنرانی بعد از خانوم آمریکایی که نفر اول کمیته اجرائیه! موقع معرفی خودش ، وقتی میگه ایران به دنیا اومده با لبخند به من نگاه میکنه، سری براش تکون میدم، کارهاش رو با عکس ارائه میده به عکسی که با انوشه انصاری تو یه کمپین هستند میرسه در حین شرح میگه فضانورد ایرانی، به هم لبخند میزنیم...... حس خوبی داشتم اون لحظه، جایی که یک سوم جمعیت رو چشم‌بادومی‌ها گرفته بودند ولی ما فقط دوتا ایرانی بودیم. بعد از ناهاربا هم عکس گرفتیم و خداحافظی کردیم ، میخواست بره پاریس.
برگشتم کبک، یه ایمیل براش فرستادم با عکسمون.


 و تا امسال....
 کنفرانس آیگارس ۲۰۱۴، شهر کبک، تو کریدور از مقابل هم گذشتیم قبل از اینکه بگم سلام گفت : های پروین و رد شد، چند نفری همراهش بودند. چند باری در طول کنگره به هم برخوردیم. این ۲ هفته اقامتش در شهر کبک حسابی‌ سرش شلوغ بود، و در طول کنگره هم، چیر و پرزیدنت چند تا از سالنهای کنفرانس بود، من هم که عکاس بودم به قول ژوزه، یکی از مسئولین کنگره از وزارت دفاع : پروین و دوربین قرمز کوچیک جادوئیش، هر بار فقط می‌رسیدم بهش بگم یه عکس، بگیرم؟! و تیک... با خنده گرم و صمیمیش ثبتش می‌کردم!
آخرین روز و آخرین ساعت ارائه  پروژه علیرضا رو داشت که زودتر قرار بود برگرده کالیفرنیا. بدترین وقت برای سخنرانی،معمولاً این موقع تقریبا همه رفتند ولی برخلاف انتظار سالن پر بود، بعد از سخنرانیش با هم رفتیم سالن بالای هتل هیلتون که این دوهفته رو اونجا اقامت داشت. شهر زیبای کبک زیر پامون بود و گپ زدیم، صمیمی بود و متواضع، من حواسم به حفظ فاصله بود، اون ولی نه... بعد پروفسور کمال سرابندی هم اومد کلی صحبت کردیم .  با مهتا قرار گذاشتم که روز بعد  شهررو بهش نشون بدم، خودم رو میزبان میدونستم. ازشون خداحافظی کردم و رفتم برسم به کلادیا و گروهی از همراهانش که قرار شام گذاشته بودیم. با کلادیا، پروفسور ایتالیایی که برای سامر اسکول اومده بود آشنا و در مدت کنفرانس دوست نزدیک شدیم.


روز بعد با مهتا الدکبک یا همون شهر قدیم کبک رو گشتیم تا بندر قدیمی و شام رو هم توتراس یکی از رستورانهای قشنگ کنار بندرگاه خوردیم. مثل دو تا دوست قدیمی حرف زدیم، خیلی خوب بود، و خوبتر اینکه بعدتر که ایمیل تشکر زد برام نوشت که احساس خوشبختی میکنم که یه دوست فوق‌العاده پیدا کردم در این سفر و.... من ... که رو ابرهام!
مرسی‌ خدا!

*http://web.eecs.umich.edu/~mmoghadd/
**http://www.jpl.nasa.gov/