۱۳۹۳ فروردین ۴, دوشنبه

شنبه شب،  ۲۲ مارس، مهمونی‌ نوروز اون گروه ایرانیهای قدیمی‌ کبک در رستوران ۲ویولن برگزار شد، به من هم گفته بودند. بعضی‌ از افراد این گروه حدود ۳۵-۳۰ ساله که اینجان، از بعد از انقلاب و بیشتر ایرانی‌-کبکی هستند. بد نبود. رستوران عربی‌ هست، غذاش کمی‌ به ذائقه ما نزدیکه و رقاصه بلدی هم داشت.

خانومی از دوستان، موردی رو هم به من معرفی‌ کرد، پسرداییش، که به نظر آدم هم نمیومدیم، و من هم در همون حد سلام علیک بیشتر نبودم، ایشون هم همینطور.



یکشنبه شب، ۲۳ مارس، مهمونی‌ انجمن دانشجوهای ایرانی دانشگاه لاوال بود، بد نبود، دیدن دوستان قدیمی‌، خونواده‌هایی‌ که دوستان برادرم و خونوادش بودند و بچه‌هایی‌ که همسن برادرزادهام هستند و یاد اونها برام زنده میکنند، خوب بود. قسمت آخرش که رقص باشه از همش بهتر بود. عکاسیش رو هم انجام دادم. 

استاد راهنمای دوره فوق لیسانسم تو دانشگاه لاوال رو دیدم، کلی‌ ازم دلگیره که بهشون سر نمیزنم، بهم پیشنهاد داد که اگر مایلم برام برنامه سمینار بگذاره و برم دانشکده ژئوماتیک و کاری از کارها و پروژه‌هایی‌ که انجام دادم رو ارائه بدم، قبول کردم به شرطی که موافقت مونیک رو بگیرم.

شبِ خوبی‌ بود، آقای دیشبی اینجا هم بود، ولی‌ در همون حد بودیم هر دو!


پ.ن. چقدر نوشتم امشب، بقیه‌ش باشه برای فرداشب!

هیچ نظری موجود نیست: