۱۳۹۲ آذر ۲۲, جمعه

اولین باره می‌بینمش
شاخه گل‌ توسلفن پیچیده شده رو که میگذاره جلوم، زبونم بند میاد که چی‌ باید بگم*
اینجا، کبک، گل‌ مریم ..... 
میگه: دانشجویِ جدیدی دیشب از ایران رسیده، ازش خواسته بودم .... صبح به دستم رسونده!
این هوایِ سرد (۳۴-) درجه چه گرم شد با بویِ خوش مریم، عطرِ پر مهرِ دوستی‌
بویِ گل‌ که پخش میشد، حرفم یادم میرفت
یادی که خاطره شد ۱۳-۱۲-۱۳
مرسی‌ مرسی‌

*از استتوس‌هایِ فیسبوک می‌دونه دلم هوایِ یه شاخه گل‌ مریم کرده!



۷ نظر:

بانوی معبد سوخته گفت...

ای جاااان خوش بحالت پروین جان

روزهای پروین گفت...

:-)

خاطره گفت...

چه عاااااالیی! :)

نسیم گفت...

منم که خدای اشک. الان چشام خیس خیش شد.
بسکه گلی شما برات گل هم میرسه. گل.

بانوی معبد سوخته گفت...

پروین جان کجایی ؟ بیا بنویس

ناشناس گفت...

سلام پروین جان. خوبی خانم؟ یهویی، همینجوری بر حسب اتفاق وبلاگت رو پیدا کردم. پروین دلم برات تنگ شده. کاشکی خیلی زیاد نزدیک بودی. از دیدنت خیلی شاد شدم. دوستت دارم. فاطمه محمدی- کرج

Unknown گفت...

چه سوت و کور شده اینجا !