صبحِ زود رفتم پیادهروی، ۲ ساعت کنارِ رود سنت لوران، بندرِ قدیمی و تا بندرِ اصلی کبک. آفتابِ تند و سوزان، هوایِ گرم و داغ.
این فرهنگِ استفاده از روزهایِ آفتابی به خاطرِ آب و هوایِ اینجا باعث شده که من از هیچ روزِ آفتابی نگذرم، خودم هم که عاشقِ تحرک و ورزشهایِ بیرونی، اینه که رنگی شدم، البته سفید نبودم، بهتره بگم پررنگ شدم، ترکیبی از رنگِ قهوهای، و .... حالا برنزه یک دست و شیک نیست، ولی خوبه، تنالیته شکلاتی، شیر شکلاتی و ...
بعد از یه دوشِ آبِ سرد، رفتم دانشکده. کلی کار داشتم. با مونیک و جیمی جلسه داشتیم، مونیک فردا میره ملبورن استرالیا برایِ شرکت در کنفرانسِ IGARSS2013. قبل از این که برگرده من میرم مناطقِ شمالی. از اونجایی که امسال تنها میرم، بیشترِ وقتِ جلسه سفارش میکرد به اینکه تنهایی نرم برایِ نصبِ سنسورها، حتما با خودم همراه ببرم. وقتی میرم جایی، حتما به کسانی که اونجا هستند اطلاعاتِ کامل بدم که کجام میرم و کی برمیگردم، اگر دیر کردم از چه ساعتی دنبالم بیان، و .... بیشتر از تاکید به کار و نتایج به مسائلِ امنیتی سفارش کرد. انقدر گفت که بدتر من رو هم نگران کرد، بهش اطمینان میدم که همه این موارد رو رعایت میکنم، اگر کسی هم نبود با یکی از اینویتها میرم مثلِ دو سالِ گذشته.
برایِ بلیت ایمیل زدم به اژانسی که همیشه این کار رو برامون انجام میده.
برایِ جا هم که مونیک هفته گذشته، خودش اقدام کرده، با این حساب مطمئنم که یک تخت دارم زیرِ یک سقف و تو چادر قرار نیست بخوابم، حتی اگر خیلی هم شلوغ باشه.
این دو سه تا عکس رو امروز صبح تو مسیرِ پیادهروی با موبایل گرفتم.
۲ نظر:
سلام پروین جان. خسته نباشی. امنیت اونجا مشکل داره آیا؟ مراقب خودت باش لطفا.
سلام خاتون بانو، مشکل که نه، ولی خب توصیههایی است که یاداوریش ضروری هست. ممنونم :-)
ارسال یک نظر