فیلمِ "سنگِ صبور" با بازیِ "گلشیفته" رو دیدم. عالی بود، تلخ بود، دلم سوخت برای زن، زنانگی، زن بودن، بیچاره زنِ شرقی، زنِ جهانِ سوم... ولی بدتر از اون، بدبخت مردِ جهانِ سومی، مردِ شرقی، هر چند که همه قانونهایِ اونجا به نفعش باشه.... مردی که "جنگیدن" رو بهتر از "عشق ورزیدن" بلده... مردی که بوسیدن، لمس کردنِ زن و لذت بردن رو نمیدونه... تنِ اسلحه رو بهتر از تنِ یه زن میشناسه ... زنها راهش رو پیدا میکنند، حتی اگر مدام بترسند، حتی اگر همیشه سایه وحشت از مرگِ ناموسی بالا سرشون باشه، لبخند ناخوداگاهی که با یاداوریش به لبشون میشینه، قشنگه.... دلم سوخت با لحظه لحظههایِ این فیلم، تهِ تهِ دلم ....
زیباییِ طبیعی، خوشقوارگی تو هر لباسی میدرخشه، تو برقع، لباسهایِ گشاد و بی قواره، حتی گونی... "گلشیفته" عالی بود!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر