کیفِ ناهارم دستمه، تو فاصلهای که منتظرم که کیم هم بیاد و بریم کافه تریا طبقه سوم با بچهها (درّه و ریمه) ناهار بخوریم، سرک میکشم تو دفتر مونیک و میگم: !Bonjour با خنده جوابم رو میده و سرش رو از کامپیوتر به طرفم میچرخونه، نگاهی به سرتاپام میکنه و با همون خنده بلندش از پنجره اشاره میکنه به آسمونِ گرفته و خاکستری و بارونِ بیرون و میگه: تاپ پوشیدی، déjà تابستونی کردی! با خنده در جوابش میگم: از امروز تصمیم گرفتم طبقِ تقویم لباس بپوشم! اگرنه که با آبوهوایِ اینجا،همش باید پاییزی لباس پوشید حتی نه بهاری!
۲ نظر:
سرما نخوری حالا پروین جان جان؟ آب و هوای اینجام خیلی دمدمی مزاجه. یه روز سرده و بارونی فردا آفتابی. واقعا نمی تونی تصمیم بگیری با چه لباسی باید بری بیرون.
نه، مواظبم آلیس جان. اینجا تو روزهایِ گرم هم بهتره آدم یه ژاکتِ نازک یا یه شال همراه داشته باشه.(-:
ارسال یک نظر