۱۳۹۲ فروردین ۱۹, دوشنبه

۵. شب رو پیشِ مهدیه و رضا، این زوجِ دوست‌داشتنی و مهربون بودم.  شام و گپی و خواب. هر دو شدید مشغولند که دوره‌هاشون رو بگذرونند و دیگه به یاریِ خدا اینجا هم به عنوانِ دو تا دکترِ داروساز مشغول به کار بشند. حالا چی‌، شب رو که دیر رفته بودم، صبح هم برایِ برانچ (صبحونه‌ناهار)، با حلیما و محمود قرار گذاشته بودم و روم نمی‌شد به بچه‌ها بگم. اول درسشون رو بهونه‌ کردم که شما چون باید زود برید کتابخونه درس بخونید، من هم میرم که بیش از این وقتتون رو نگیرم و بعد همقضیه دعوتِ برانچ رو گفتم ولی‌ خب با اونها صبحونه خوردم، رضا هم عکس گرفت که سند کنه برام!!! و با هم رفتیم دنبالِ افسانه، که قرار بود بیاد و با بچه‌ها آشنا بشه(محمود دعوتش کرده بود)، و ما رو تا یکی‌ از ایستگاه‌ هایِ مترو رسوندند. خودشون هم با هم آشنا شدند و شماره بده و بگیر. 

۶. پیشِ حلیما و محمود هم خیلی‌ خوش گذشت. حلیما تازه از ایران برگشته بود، اولین بارش بود، و خب قبل از رفتن نگران بود و یه بار هم به من زنگ زد که یه خرده اطلاعات بگیره، خیلی‌ خوشش اومده بود، تنها چیزی که براش عجیب بود و اذیتش کرده بود رانندگی‌ بوده.  یکی‌ دو تا از بچه‌هایِ قدیمی‌ِ کبک رو دیدم، که چند سالِ گذشته ازشون بی‌خبر بودم. مهمونی‌ شاد، با صفا، صمیمی‌ . خیلی‌ بده که این رو هی‌ تکرار می‌کنم ولی‌ یه واقعیته تو جمع غیرِایرانی، مخصوصا خانومها، شادی، سادگی‌ و کم ادعایی بیشتره! از دیدنِ خوشبختی‌ محمود خیلی‌ خوشحال شدم. از دانشگاه لاوال میشناسمش، ۳ ماه بعد از من اومده بود، با برادر‌بزرگه هم آشنا بود.

۷. ساعت ۱۴:۳۰ گذشته بود که برگشتیم این سرِ شهر خونه افسانه، هوایِ بارونِ مثلِ شمال، یه چایی و خداحافظی. چمدونم رو برداشتم و با اتوبوس ساعت ۱۷:۰۰ به سمتِ کبک.

۸. ساعت ۱۹:۳۰ نشده بود که کبک بودم، هوا سرد، یخِ منتظرِ برف! من ولی‌ خوشحال، با روحیه خوب، انگاری‌ سفر کوتاهی به ایران کرده باشم، دو روزِ پر و عالی‌

۲ نظر:

خاتون بانو گفت...

سلام. خوبید؟ عیدتون مبارک. این فیلترینگ از یه طرف، تنبلی من برای دویدن دنبال فیلتر جدید از یه طرف، باعث شد یه مدت زیادی نتونم بیام اینجا. خوبید؟ خوشید؟ روزگار بر وفق مراده؟ من که خوبم شکر و زندگانی هم میگذره مثل همیشه. شاد باشید.

روزهای پروین گفت...

سلام خاتون بانو عزیز.

ممنونم از لطفت، سالِ نوِ شما هم مبارک! یه سالِ خیلی‌ خوب، شاد همراه با بهترین ها پیشِ روتون باشه. خوشحالم که خوبید و خوش و حضورِ دوباره دارید.

من هم، خدا رو شکر خوبم و خوش (-: