۱۳۹۲ فروردین ۱۶, جمعه


امشب می‌خوام برم مونترال برای تماشایِ نمایشِ "یک رویایِ خصوصی". در موردِ نمایش خیلی‌ تعریف نشنیدم، انگیزه مثلِ همه اول حمایتِ کار هست و بعد هم دیدنِ همکاری بازیگرهایِ خوبِ نسلِ قدیم و جدید، بهروز وثوقی و گلشیفته که هر دوشون رو دوست دارم و همیشه کارهاشون رو خوب یا بد دیدم. 
و این دو روزِ آخرِ هفته رو هم می‌مونم که اگر فرصت بشه چند تا دوستِ قدیمی‌ و جدید رو ببینم. دیدنِ دوستها خوبه، روحیه آدم رو تازه میکنه، مخصوصا این روزهائی که خسته هم هستم.فکر می‌کنم دیگه چیزی از اون حس و حالِ خوب، اون انرژیِ سابق ، اون خوش‌بینی‌ درم نمونده. جالب اینکه، تو یکی‌ از این شب‌نشینی‌هایِ اخیر، همین که وارد شدم و سلام و احوالپرسی تموم نشده، یه دخترِ ایرانی ۲۵-۲۴ ساله میگه : قبل از هر چی‌ میشه رازِ داشتنِ این همه انرژی و نشاطتون رو بگید؟!! فقط خندیدم بهش و گفتم شوخی‌ نکن عزیزم، خودم که فکر می‌کنم اینجا یخ زدم، انرژی ندارم، اینجا که فقط ... 

بگذریم، هنوز آماده نیستم، از همه بدتر موها رو بگو!!!