برخوردِ مسیو "شوارتز" یا همون آقایِ "گئورگ" به وقتِ سلام و خداحافظی، خیلی محترمانه و یهخرده عجیبه و
به من حسِّ "پرنسس دایانا" بودن رو میده! هر چند که من کلا
"دستبوسی" رو دوست دارم، به نظرم ژستِ شیکیه، حالا چه به قصد احترام
توسطِ یک جنتلمنِ خیلی خوش تیپ مثلِ " مسیو شوارتز" باشه و چه پر از حسِّ
عمیق و آنی توسطِ یه دوست، تو یه رابطه دوستانه، شاید عمیق، یا حتی
یه آشنایی، در هر حال دوست دارم!
مطمئنم که اگه یه رگه شرقی، عرب یا آفریقایی درش بود، برخوردِ من هم این نبود! (نژادپرست نیستم، شاید تجربه است و شاید هم به ذهنیت بستگی داره). "ن"، میگه : چرا؟ اینها مرد نیستند؟!!
برخوردِ مادام "مونیک" هم همینطور، خیلی گرم و محترمانه است، همون لفظِ شماشمایی رو حفظ کرده، من رو هم "مادام پروین" خطاب میکنه و موقع ورود و خروج هم یه بغلِ گرم و بوس!
خب راستش اینجا این مدلی رسم نیست، یه بار به وقتِ معرفی و آشنایی، دست میدی و ابرازِ خوشبختی میکنی، دیگه بعد از اون نه. بعد هم همه همدیگه رو تو صدا میکنند.ولیاین، مدلِ منه و از این نظر با هم تفاهم داریم!
بههر حال برخوردِ هردوشون متفاوت از برخوردهایِ نرمالِ اینجاست ، ولی خوبه... این سبک رو دوست دارم!
دیروز اولین روزِ کار تو بوتیک بود، از ساعت ۱۱ تا ۱۸ یکسره سرپا ایستاده بودم. نمیدونم چه فکری کرده بودم که با خودم دو تا کتابِ رمان یکی به انگلیسی یکی به فرانسه و یه دفترچه برده بودم که بنویسم! در صورتیکه یک روزِ آفتابی و عالی بود، پر از توریست و پر از مشتری، اکثرا هم آمریکایی یا فرانسوی بودند که راحت خرید میکنند، مخصوصاً امریکاییها. به نظرم با توجه به اینکه تازه دومین هفته شروعِ کار این شعبه بود، فروش خوب بود ولی مادام مونیک میگفت، فاکتور یک روزِ خوب یعنی اینکه حداقل ۱۰۰۰$ فروش داشته باشیم بدون تکس!
به مناسبتِ اولین روز کارِ من، اوایلِ بعد از ظهر مسیو دوید یه سر زد، که ببینه راضیم یا نه و حدودِ ۴-۳:۳۰ هم کلر اومد و گفت اومدم یه کوکویِ کوچولویی(Petit coucou) بهت بکنم، دوید بهم گفته که امروز کارت رو شروع کردی، دیگه کلی صحبت و کمی هم کنجکاوی از موقعیت بوتیک و....
مطمئنم که اگه یه رگه شرقی، عرب یا آفریقایی درش بود، برخوردِ من هم این نبود! (نژادپرست نیستم، شاید تجربه است و شاید هم به ذهنیت بستگی داره). "ن"، میگه : چرا؟ اینها مرد نیستند؟!!
برخوردِ مادام "مونیک" هم همینطور، خیلی گرم و محترمانه است، همون لفظِ شماشمایی رو حفظ کرده، من رو هم "مادام پروین" خطاب میکنه و موقع ورود و خروج هم یه بغلِ گرم و بوس!
خب راستش اینجا این مدلی رسم نیست، یه بار به وقتِ معرفی و آشنایی، دست میدی و ابرازِ خوشبختی میکنی، دیگه بعد از اون نه. بعد هم همه همدیگه رو تو صدا میکنند.ولیاین، مدلِ منه و از این نظر با هم تفاهم داریم!
بههر حال برخوردِ هردوشون متفاوت از برخوردهایِ نرمالِ اینجاست ، ولی خوبه... این سبک رو دوست دارم!
دیروز اولین روزِ کار تو بوتیک بود، از ساعت ۱۱ تا ۱۸ یکسره سرپا ایستاده بودم. نمیدونم چه فکری کرده بودم که با خودم دو تا کتابِ رمان یکی به انگلیسی یکی به فرانسه و یه دفترچه برده بودم که بنویسم! در صورتیکه یک روزِ آفتابی و عالی بود، پر از توریست و پر از مشتری، اکثرا هم آمریکایی یا فرانسوی بودند که راحت خرید میکنند، مخصوصاً امریکاییها. به نظرم با توجه به اینکه تازه دومین هفته شروعِ کار این شعبه بود، فروش خوب بود ولی مادام مونیک میگفت، فاکتور یک روزِ خوب یعنی اینکه حداقل ۱۰۰۰$ فروش داشته باشیم بدون تکس!
به مناسبتِ اولین روز کارِ من، اوایلِ بعد از ظهر مسیو دوید یه سر زد، که ببینه راضیم یا نه و حدودِ ۴-۳:۳۰ هم کلر اومد و گفت اومدم یه کوکویِ کوچولویی(Petit coucou) بهت بکنم، دوید بهم گفته که امروز کارت رو شروع کردی، دیگه کلی صحبت و کمی هم کنجکاوی از موقعیت بوتیک و....
۲ نظر:
چه خوب. من کار کردن تو بوتیک اونم ازین جور بوتیکا رو دوست دارم.
(-:
ارسال یک نظر