۱۳۹۱ فروردین ۶, یکشنبه

دیشب، مراسمِ نوروزِ انجمنِ ایرانی‌ها بود، خوب بود، تفاوتش با سالهایِ پیش این بود که امسال شام از ارستوران افغانی گرفته بودند، شام ایرانی، و دی جی دعوت کرده بودند از مونترال، به اسم دی جی داغون، خداییش اسمِ برازنده‌ای بود!!! سیستمِ صوتیِ سالن خوب نبود برای همین هم خیلی‌ صدای موزیک خوب نبود و آهنگ ها که افتضاح، مالِ اون سال‌هایِ دور ... ولی‌ با این حال یک لحظه هم بچه‌ها ننشستند و یک سره همه رقصیدند و هی‌ غر میزدند که واقعاً داغونه! این دیگه یک اصطلاح شده بود.

دیگه اینکه بچه‌هایِ جدید زیاد اومدند که من اصلا خیلی‌‌ها رو نمیشناختم،

اون سالهای اولی‌ که اوامده بودم اینجا، جامعه ایرانیِ اینجا مثل قبلِ از دهه ۷۰ ایران بود یا اوایلش، و حالا درست مثلِ همین الان ایران با همون شکل و ظاهر و ارزش ها...

در کّل شبِ خوبی‌ بود!

امسال عید‌دیدنی‌ بازی‌ هم هست ، دیگه من جزوِ قدیمی‌ها و گیس سفیدایِ اینجا شدم، جدیدیها، و اونهایی که نزدیکترند اومدند و میان عید‌ دیدنی‌، تا اینجاش خوبه، اومدنِ مهمون رو دوست دارم، شوق و ذوق درست کردنِ شام، نهار، عصرونه به هر حال یک چیزی به فراخورِ زمانی‌ که میان، ولی‌ بدیش اینه که انتظار پاسخ هست و بازدید! وقت ندارم... بعضی‌ها که کار رو راحت میکنند اکیپِ دوستانِ مشترک رو به شام یا شب‌ نشینی دعوت میکنند، اینجوری تکلیفِ آدم مشخصه، نیاز به زمان‌بندی و هماهنگ کردن نداره.

امروز برف میاد، ولی‌ بعد از اون گرم شدن و سبک پوشیدن، خداییش برف و سرما و لباس گرم نمیخوام، اصلا!

هیچ نظری موجود نیست: