دیشب فیلمِ Le vœu رو تو سینما Beauport دیدیم، از هفته گذشته "اسما" این رو انتخاب کرده بود، بد نبود، بیشتر به دردِ عشقهایِ ۱۸ سالگی میخورد. جالب اینکه برخالفِ همیشه، سالن تقریبا پر بود یعنی اینکه این فیلم کلی طرفدار داشت که البته اکثریت هم همون سنّ و سال بودند. زوجِ بازیگرِ اصلی فیلم، خوشگل و خوشتیپ بودند، فیزیکِ پسره حرف نداشت خداییش، خنده هاش و نگاهِ عاشقش هم... همین میارزید به همه راهی که رفتیم و هزینه هاش، وگرنه سر جمع فیلم؟!!! ای.... اسما که همون وسطاش پشیمون شد از انتخابش، به قولِ خودش فقط به خاطرِ پولی که داده بود نخوابید!!!
من شانسِ دیدنِ یه فیلم اروتیکِ زنده هم داشتم، زوجِ جوونی که کنارم نشسته بودند، به جز صحنه آخر که ظاهراً گذاشتند برایِ وقت و مکان مناسبتر، تمام وقت مشغولِ انجام پیشنیازها بودند، به فیلم و به مردم هم کاری نداشتند!
۸ نظر:
یعنی اون پاراگراف ِ آخر خدا بود! :))))))
(-;
:))
(-:
جوونی ما چه جوری گذشت، جوونی اون دوتا چه جوری داره میگذره.
اینها که چه جوون چه پیر زندگی میکنند اونجور که باید! و از زندگیشون لذت میبرند متناسب با طبیعت و خواستههاشون ... ماها که جوونی نکردیم، ولی کاش الان که میدونیم حداقل درست و خوب زندگی کنیم و از لحظه هامون لذت ببریم!(-:
راستی؛ خوبید شما؟ خیلی وقته که نبودید! امیدوارم هر جا که هستید شاد و تندرست باشید. (-:
مرسی. بد نیستم. راستش وقتی نیستم خودمم نمی دونم که کجا بودم. زندگی ما ها در اینجا ارزش ثبت کردن یا به خاطر سپردن نداره. از وقتی سوار هلی کوپتر شدین رفتین دیگه منم خداحافظی کردم. امیدوارم شما هم همیشه شاد و تندرست باشید.
(-:
ارسال یک نظر