۱۳۹۰ بهمن ۱۹, چهارشنبه

امروز صبح با مونیک در رابطه با مینی‌ پروژه که کمیته ژوری پروپزالش رو پذیرفته قرار داشتم ، دیر اومدم حدودِ ۱۱am ‌ بود، وقتی‌ رسیدم درِ دفترش بسته بود، رفتم لابراتوار و نیم ساعت بعد که رفتم دفترش فکر کردم خودش هم تازه رسیده، برای توجیه تاخیرم میگم یک بار اومدم نبودید! میگه تو تازه رسیدی و من هم الان کلاس رقص دارم، بعد از ناهار حرف می‌زنیم. می پرسم چه رقصی؟ همینجا تو دانشکده؟ میگه آره همینجا، رقصِ باله‌جاز! یکی‌ از دخترهای مسئولِ کتاب‌خونه مربیشه. و بعد پا میشه و تو دفترش یه خرده میرقصه که بهم نشون بده چه رقصی!
یک ربع بعد همینطور که مشغولِ کارم صداش رو می‌شنوم که میگه: فعلا پروین! برمی‌گردم با لباسِ راحتی‌ و زیراندازی که دستشه داره میره کلاس رقص، میخندم و میگم: Bonne Dance!
عاشقشم، عاشقِ این روحیه عالیش....

من هم ایمیلِ این کلاس رو گرفته بودم، تصمیم داشتم ثبتِ نام کنم ولی‌ یک کاری پیش اومد به کل فراموش کردم و وقتی‌ به صرافت افتادم مهلتِ ثبتِ نام گذشته بود.

پی‌ نوشت: اوایلِ بعد از ظهر مونیک مرتب و سرحال اومد لابراتوار و همونطور که چند تا حرکتِ رقص رو انجام میداد گفت: عجیبه که تو این کلاس رو نمیایی؟ تو که رقصیدن رو خیلی‌ دوست داری، مطمئنم که خوب هم پیش میری! دلیلش رو میگم، کمی‌ از انواع رقصِ شرقی‌ و غربی حرف می‌زنیم، بعد هم برمی‌گردیم به کارمون.
خب، سوژه مینی‌ پروژه هم تایید شد هر چند یکماه از شروع ترم گذشته، ولی‌ در گزارش مشخص کردیم با افزایشِ ساعت کاری بیشتر در طولِ هفته تا آخرِ ترم تموم میشه.

تصاویرِ ماهواره‌ای SMOS هنوز نرسیده!!! فکر کنم دوباره باید یک ایمیل بزنم!

امشب خیلی‌ خوشحالم... نمونه نقشه‌هایِ یخ، پوشش برفی و GTVP رو که به مونیک نشون دادم خیلی‌ خوشش اومد و تقریبا آماده است برای فرستادن رو سایت IPY-International Polar Year، یکی‌ دو تا پیشنهاد داد و قبل از اینکه بره گفت : خوبه، نقشه‌ها طوری شده که به کارت افتخار کنی‌!
این هم از نتیجه کار شبانه روزی این سه سال که اگر این قسمتِ SMAP اضافه نمی‌شد میموند کارهای اضافه و نوشتنِ تز‌ و... باز هم خدا رو شکر، با این تعریفِ مونیک خیلی‌ خوشحالم، اون همین‌جوری در این حد تعریف نمیکنه، خودم هم از شکل و شمایل نتایج راضیم، جیمی هم همینطور،.... مرسی‌ خدا

راستی‌، جیمی تا سه ماه دیگه پدر میشه، دوست دخترش بارداره! از همین الان شبیه باباها شده، از اون باباهای خوش قیافه و مهربون!

۴ نظر:

آ گفت...

چه استاد باحالی :)

روزهای پروین گفت...

همینطوره، خیلی باحال و با نشاطه. (-:

س. گفت...

ostaad va daneshjoo mesle ham hastand maashalaa;) khoda dar va takhtaro khoob beham joor mikone ha;))))

روزهای پروین گفت...

پس باید گفت "خدا رو شکر"! (-;