وقتی حلقهها و ستهای نقره مردونه رو ارزیابی و قیمت گذاری میکردم، یک حلقه بود بینِ اون همه که نمیدونم چرا دوستش داشتم، یه جوری انگار مینشست به دست، یه جورِ خواستنی. دیشب تو آخرین ساعتهایِ کار که همه رفته بودند و من مونده بودم و رئیسم و ما هم آماده بودیم که بریم، یه زوجِ کبکی اومدند شاد و سرحال، یه چرخی زدند بعد خانومه اومد جلو و پرسید انگشتر مردونه ندارید، گفتم چرا و همونطور تبلیغ کنان هدایتشون کردم سمتِ ویترینِ حلقه ها، ۳-۲ تا رو که امتحان کردند، چشمم افتاد به این حلقه و پیشنهاد کردم بهشون، خوشگل به دستِ آقاهه نشست، خیلی خوششون اومد، خانومه میگه: این حلقه ازدواجه، ما میخوایم عروسی کنیم! آقاهه با لبخند و یه نگاه مهربون و پر تحسین به خانومه نگاه میکنه و بعد روش رو میکنه به من و لبخند میزنه و میگه همین خوبه... نگاشون میکنم، موهای آقاهه سفید شده، دور چشمِ هر دو چروک، خطهایی رو پیشونی، ولی نگاه و لبخندی جوون، لبخند میزنم ادامه میده که البته ۴۱ ساله که با هم هستیم، ۳ تا بچه داریم! میپرسم یعنی از دوره دبیرستان؟ میگه آره... دلم پر شد از یه حس خوب از این با هم بودن ساده و پر مهر که خستگی ۱۰ ساعت سرپا موندن رو گرفت... دیگه بعد از ۴۱ سال مطمئنند از احساسشون، با هم موندنشون و اینکه هیچ چیز جز مرگ آنها رو جدا نمیکنه و حالا میخوان این "با هم بودن و موندن" رو ثبت و رسمی کنند...
هر چند، هیچ چیز تو این دنیا قطعی نیست و روزگار گاهی بدجور آدم رو غافلگیر میکنه!
۴ نظر:
همیشه وقتی کسی میگفت مثلا ما بیست سال است با هم زندگی میکنیم ، سی سال ، چهل سال است ازدواج کرده ایم و ... همیشه فکر میکردم اووووه چطور دوام آورده اند اینهمه سال رل . اینهمه با هم بودن را !
همیشه وقتی آدم هنوز سنی ندارد فکر میکند اووووه بیست سال ، سی سال ، چهل سال ...
انگار که خیلی است ! انگار که یک عمر است . انگار که زوجهای پر سابقه ، ازدواجها و زندگی های طولانی ، با هم بودن ها و دوام دراز مدت با هم بودن ها ، همیشه تعجب برانگیز بود و البته تحسین برانگیز اما ...
اما وقتی به یک چشم بر هم زدن میشود بیست سال ، سی سال ،وقتی تا به خودت بیایی رفته ای و شده ای زوج با سابقه ، وقتی به کسی میگویی بیست سال است ازدواج کرده ای و شگفت زده نگاهت میکنند ، تازه می فهمی عجب ، عمری گذشته است ، عمری گذرانده ای و خودت خبر نداشته ای ...
امروزه و بخصوص در کشوری که عمر ازدواجها و عمر زندگی های دو نفره گاهی به زور به یکی دو سال می رسد ، نه بیست سال که حتی ده سال زندگی ی مشترک نیز مستحق جایزه است انگار !
همینطوره، و متأسفانه این روزها زیاد میشنوم از زندگیهای مشترکی که به جدایی رسیده، حتی کسانی که با عشق شروع کردند، سالها عاشقانه کنارِ هم بودند، حتی گاهی بچه دارند و از دیدِ اطرافیان زندگی بی نقصی داشتند، و در مقابلِ تعجبِ همگان میگند که سالهاست که دچارِ طلاقِ عاطفی بودیم، کلمهای که این روزها زیاد میشنوم "طلاقِ عاطفی"! و اونوقته که فکر میکنم مردمِ ما چه بازیگرهایِ خوبیند پس!
و زوج خوش عاقبت تر!
(-:
ارسال یک نظر