۱۳۹۰ فروردین ۶, شنبه

تونی

امروز عصر ایریس از بیرون که اومد یه سر رفت تو آشپزخونه، من تو اتاقم بودم، بعد از چند دقیقه در میزنه، در حالیکه یه دستش پشتشه میاد تو اتاق و بعد از سلام میگه: دیریدیریدیم....دیریدیریدیم... و یه تنگ بلند بلوری که توش یه ماهی‌ کوچولی قرمز خیلی‌ خوشگل هست رو بهم میده و میگه برای میز هفت سینت ولی‌ برای جفتمون! عزیزم، ماهی‌ خوشگلیه، از نوع "بتا" و خیلی‌ خوشرنگ و فرز ... میگه: اسمش رو بگذاریم "آنتوانت"؟! میگم باشه ولی‌ ماده است؟ میگه نه، نره، خب بگذاریم "آنتونی". میگم خوبه ولی‌ من اسم یه سیلابی رو ترجیح میدم. میگه: خب صداش می‌کنیم "تونی"!
و الان "تونی کوچولو"، این عضو جدید خونه ما رو میز هفت سین جا خوش کرده و هنوز هیچ چی‌ نشده جای خودش رو هم پیشمون باز کرده و هر کدوم از ما، راه به راه به سبک خودمون قربون صدقه ش میریم... سرریزه از توجه و محبت ..... میترسم ماهی‌ لوسی بشه که نگو!

۶ نظر:

ن ا ر س ی س گفت...

خوشگله ولی ها !
خوبه !
تو داری همه رو ایرانی می کنی !

روزهای پروین گفت...

آره خوشگله، خودش از عکسش خوشگلتره.... چه پُزی میدم بهش، میبینی‌؟!!!D:
در زمینه ایرانی کردن که نگو...ناخود آگاه فعالم، اصلا بدجور... (-:

Unknown گفت...

خیلی‌ خوشگله!
:-)

روزهای پروین گفت...

همینطوره، مرسی‌ (-:

تو عکس قرمز کمرنگ و مایل به صورتی‌ افتاده ولی‌ خودش سرخه سرخه ....

مریم گفت...

من هم یه ماهی دارم که همینطور خودش رو لوس می کنه
سورمه ایه اما تو باله هاش قرمز و سبز هم هست اصلا هم دلش نمی خواد بهش غذا بدم و راهم بکشم برم ...دوست داره همونجا واستم غذا خوردنش رو که با ناز و ادا هم هست و هی باله هاشو برام باز می کنه ببینم...مگه میشه ندید؟

روزهای پروین گفت...

باید دید، باید توجه کرد، باید مهربونی کرد، باید لوس کرد، باید باهاشون زندگی‌ کرد مریم عزیز (-: