۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

خسته م...

خسته م خیلی‌..... دلم یه بغل خواستنی میخواد، از اون خواستنهای از ته دل‌....

همیشه از اینکه اول هفته، صبح کلاس داشته باشم بدم میومده، چه اون وقتهایی که تو ایران دانشجو بودم و بعدها تدریس می‌کردم از کلاس‌های شنبه صبح، و چه این سالها اینجا از کلاسهای صبحهای دوشنبه! و از شانس، این ترم هر دوشنبه ساعت ۹ کلاس دارم. این ترم دو تا درس دارم، "آمارونظارت نمونه برداری" (نمیدونم درست ترجمه کردم یا نه؟!) با دو تا استاد یکی‌ تونسی (طاها) و دیگری (فاتح) از الجزایر، درس دیگه "هیدروژئولوژی" با یه استاد ایتالیائی (کلودیو). درس اول از ژانویه شروع شده و این‌هفته با دادن امتحان هاش تموم میشه و دومی‌ که از ۲۱ فوریه شروع و تا آخر آوریل طول میکشه. جفتشون رو دوست دارم، استاداش رو هم... همش آمار، ریاضی، فیزیک، محاسبه، تحلیل و...
هیدروژئولوژی برام جدیده، هیچ تجربه درسی‌ تو این زمینه ندارم و به تزم هم مربوط نمیشه ولی‌ مونیک پیشنهاد داد که این درس رو بگذرونم... "کلودیو" یه آدم نازنینه و یه استاد دوست داشتنی، اینجا بزرگ شده، پدر مادرش مونترال زندگی‌ میکنند، ولی‌ با یه دختر ایتالیائی ازدواج کرده برای همین چند ماه از سال از جمله سال نو رو ایتالیاست.... خوشم میاد که گاهی‌ موقع تدریس تلفظ صحیح یه کلمه رو میپرسه، یاد خودم میفتم وقتی‌ بعد از کلاس رفتم ببینمش و در مورد تعیین پروژه کلاسی صحبت کنم بهش گفتم و گفتم اینجوری بیشتر باهاتون احساس نزدیکی‌ می‌کنم..... من هم اینجوریم و می‌پرسم هم، خجالت نمیکشم به هر حال فرانسه زبان مادریمون نیست...
این دوشنبه به خاطر طوفان برف، ربکا نتونست بیاد کلاس و صبح به استاد ایمیل زده بود که اگر میشه از طریق اسکایپ یا مسنجر کلاس رو دنبال کنه و من هم چون دیر رفته بودم، دیر که نه یعنی‌ چند دقیقه به ۹ رسیدم دانشکده و خب دیگه فرصت نکردم وسایلم رو بگذارم و با خودم بردم تو کلاس و از طریق کامپیوتر من با ربکا ارتباط برقرار کردیم و اون هم از کلاس استفاده کرد، کلاس که تموم شد "کلودیو" میگه بعد از این کسی‌ کلاس نمیاد و ادامه میده یا نه بهتر اینکه استاد نمیاد و از طریق وبکم درس رو دنبال می کنید! ..... برای این درس هر هفته یه کار باید انجام بدیم به علاوه ارائه سنتز یک مقاله، انجام یه پروژه و ارائه ش برای پایان ترم به علاوه امتحان پایان ترم.... دوشنبه صبح یه کار باید تحویل بدم!

ساعت ۴:۳۰- ۴ صبح چهارشنبه که از دانشکده میزنم بیرون، خسته و نگران امتحان بعد از ظهرم که از ۱۳:۳۰ شروع میشه و تا۱۶:۳۰ طول میکشه. روز سه شنبه از ساعت ۶ عصر با بُشرا شروع کردیم به مرور درس و تا این موقع صبح طول کشید، خیابونها خلوته و یخ زده، شهر آرومه و زیبا، هوا سرده سرد سرد، برفهای مونده از طوفان روز قبل زیر نور چراغها برق میزنند، طوفان شدید بود، ولی‌ این موقع شب آسمون صافه و ستاره‌ها میدرخشند، از ترس خوردن زمین، آروم قدم برمیدارم، تا برسم خونه و بخوابم میشه ۵:۳۰- ۵ صبح.
طبق برنامه ارائه شده اول ترم، امتحان درس آمار پنجمین هفته انجام میشه یعنی‌ همین هفته، چهارشنبه با "طاها" (استاد اصلی‌) و جمعه با "فاتح". امتحان چهار شنبه جزوه باز بود و استفاده از همه منابع حتی اینترنت هم آزاد، فقط حق صحبت نداشتیم‌ حتی از طریق چت... که این مورد اگر پیش میومد یعنی‌ تقلب!!! جالب اینکه با فاصله هم نشستیم یعنی‌ "طاها" خیلی‌ محترمانه از بچه‌ها میخواست که اگر ناراحت نمیشند جاشون رو تغییر بدند و اونجایی که اون پیشنهاد میکنه بشینند!
بعد از امتحان سریع برگشتم دفترم برای تموم کردن یه کاری از همین درس با فاتح که تا ۱۱:۵۹ شب وقت داشتم برای فرستادنش. این تکلیف رو ۴شنبه هفته قبل داده بود و باید گروهی انجام می‌دادیم که من به خاطر کنفرانس جمعه شب نرسیده بودم انجام بدم و نه با کسی‌ هماهنگ کنم. سه شنبه برنامه نویسیش رو انجام داددم ولی‌ نوشتن گزارشش رو گذاشته بودم برای بعد از امتحان که تا ۸:۳۰ شب نوشتم و بعد با کمک بُشرا تکمیلش کردم و فرستادم. برای استاد هم ایمیل زدم و توضیح دادم، یه وقت تعجب نکنه که اسم این دختر رو رو دو تا تکلیف ببینه!
فقط مونده امتحان "فاتح" که یه امتحان ۲۴ ساعته است و فردا عصر (جمعه ساعت ۱۸) شروع میشه تا شنبه ساعت ۱۸ عصر، استفاده از همه منابع آزاده جز کار مشترک و کمک گرفتن از کسی‌‌!

به مدد ایمیلهای فورواردی دوستی‌، شبها به کتابهای صوتی گوش میدم، من رو میبره به سالهای دور و نوجوونی که عادت داشتم به شنیدن برنامه‌های رادیو؛ "داستان شب" و "راه شب"! تا به حال، کتابهایی رو که دوره دبیرستان و سالهای قبل از اون خوندم گوش کردم......و این شبها زری"م،"زریِ""سووشون".... همون انقدر عاشق، همون انقدر نگران.... نگران یوسف، نگران یوسفها....

۱۰ نظر:

کامبیز گفت...

من که وقتی با خوندن پستت، این یک هفته ی شما رو مرور کردم خسته شدم . شما که حق داری خسته بشی. ولی تا اونجا که یادمه دانشجوهای دکتری در ایران اینقدر توی زحمت و درگیر تکلیف های متراکم نبودند.(مگر دانشگاه های خیلی معتبر). ولی بازم خوش به حالتون که در همین کانادا هم، توی دوره ای دارین درس می خونین که امکانات سمعی بصری و اینترنت کمک های خیلی بزرگی می کنند. حضور در کلاس از طریق اسکایپ و مسنجر ویا درس دادن استاد توی اتاقش با وب کم، امتحانای جزوه باز و ماشین حساب باز و لپ تاپ باز و اینترنت باز .....فقط چت ممنوع. زمانی این چیزها برای خودش یک رویایی بود!

خنکای شب گفت...

خسته نباشی دوست عزیز
کاش لینک کتاب های صوتی رو اینجا بزاری
ممنون

روزهای پروین گفت...

کلا هر ترمی که درس داشته باشی‌ تکلیف زیاده، تازه این دو تا درس، ۲ واحدی هستند. و این درسی‌ که امتحانش رو دارم میدم (الان من سر امتحانم، تا ۱۸:۵۹ امروز وقت دارم که جوابها رو بفرستم!)، هر کدوم از استادها ۴ جلسه کلاس داشتند، ولی‌ خوبیش اینه که تا آخر ترم طولش ندادند.... خلاصه یه نمره خوب میخواهیی بگیری، همه وقت و زندگیت رو باید بگذاری! (-:

عصر، عصر تکنولوژیه، به قول ربکا که در طول کلاس مدام : Viva Technologie!

روزهای پروین گفت...

مرسی‌ خنکای شب عزیز،

لینک "کتابهای صوتی" رو همین جا ضمیمه می‌کنم، امیدوارم که خوشت بیاد:
http://audiobook.blogfa.com/87124.aspx

ناشناس گفت...

بالاخره پيدا كردم
جي را؟ خوب ف ي ت ر شكني كه باهاش بشه برات نظر گذاشت
بابا دو هفته اي وبلاگت فيتر شده.فقط من ميتونم مطالب را با گودر و فيد بخونم.براي نظر دادن هر پروك س ي را امتحان كردم نمي شد نظر داد
چي نوشته مگر در وبلاگت كه فيلتر شدي در ايران؟
يك پست بزار تبليغ فييد ريدرت را بكن ملت خيلي ها بلد نيتن.
اگر ميبيني نظرات كم شده بدون فيلتر شدي مگر نه ما هنوز دورا دور داريم مطالبت را ميخونيم
خيلي جالبه با ف ي ل ت ر شكن كه نظر ميزاري نميشه اسم خودن(نظر دهنده را ثبت كرد)
بهروز

کامبیز گفت...

چیزی که سال های سال دونستنش برام یه آرزو بود این بود که از یک استاد خارجی مثل مونیک بپرسم:خاتم جان وقتی یک مهندس برق مثل پروین رو که توی دروس لیسانس و فوق لیسانسش اصول پایه ی عمران و زمین شناسی نخونده رو مجبور می کنی درسی با این پیش نیازها بگیره چطور انتظار داری که دانشجو به اون درس به اندازه ی دلخواهت مونیک جان تسلط پیدا کنه آخه؟. خیلی از استادای ایرانی هم از این توصیه ها می کنن ولی می خواستم بدونم استادای خارجی در اینجور موارد «چه میزان انتظاری» رو از دانشجو دارن؟ منکه نمی دونم هیدروژئولوژی چه جور درسیه ولی مونیک باید بدونه که همین درس شاید دوتا پیش نیاز I وII ی سه واحدی داشته باشه که میشه حداقل 12 واحد که مثلاً شما نگذروندی. اون «حد توقعی» که استادای خارجی از اینجور درس های بین رشته ای دارن و «روش مطالعه» ای که توصیه میکنن چی هست؟
هر چند که فهمیدن این نکته برای ما دیگه خیلی دیر شد!

روزهای پروین گفت...

به‌‌ به‌‌ رسیدن به خیر! نبودید چند وقت!
نمیدونستم فیلتر شدم، آخه چرا؟!!! .....
چند نفر قبل از شما گفتند این حرف رو ولی‌ خب دلیلی‌ نیست برای این کار، شاید بلاگ اسپات فیلتره، نمیدونم.....
به هر صورت مرسی‌ از حضور گرمتون (-:

روزهای پروین گفت...

نه چرا دیر کامبیز عزیز؟! برای پرسیدن و دونستن هیچ وقت دیر نیست....

اتفاقاً مونیک یک بار تاکید کرد رو این مساله که یکی‌ از دلالیلی که من رو پذیریفته اینه که الکترونیک خوندم، و دوم ژئوماتیک رو هم دانشگاه لاوال، ژئوماتیک رو هم به این دلیل انتخاب کردم که پروژه لیسانسم در رابطه با نرم‌افزار گیرنده‌های GPS بود، ولی‌ وقتی شروع کردم، فهمیدم که بیشتر از تحقیق احتیاج دارم که درس بگذرونم تو زمینه ژئولوژی که خب تغییر رشته دادم و سختیش رو هم جون خریدم و خیلی‌ هم وقت گذاشتم و کار کردم تا خودم رو برسونم به سطح خوب، اون زمان فقط در کل هفته شاید ماکزیمم ۲۰ ساعت میخوابیدم که هنوز اثرش مونده و نمیتونم به اندازه بخوابم!
به هر حال، این درس هیدروژئولوژی درس جالبیه، راجع به آبهای زیرزمینیه، ترکیبی‌ از هیدرولوژی و ژئولوژی، زیاد هم با فیزیک و ریاضی سر و کار داره....
تازه یه چیز دیگه من خودم هم چالش، شناخت چیز‌های جدید و هیجانش رو دوست دارم هر چند که سخت باشه و همه وقتم رو بگیره....

کیقباد گفت...

درس خواندن سخت ترین کار دنیاست یا سخت ترین کار دنیا درس خواندن است یا چیزی توو همین مایه ها .
بهر حال خسته نباشین حتی اگر که درس خواندن سخت ترین کار دنیا نباشد !

روزهای پروین گفت...

ممنونم از لطفتون کیقباد عزیز (-:

شاید حالا سخت‌ترین کار نباشه ولی‌ وقت گیرترین هست، البته اینجا. تو ایران اینطوری نبود، با شب امتحان درس خواندن مسئله حل بود!