۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

مرسی‌ آقای فرهادی....

شب سردیه، با ایریس میریم بیرون کمی‌ قدم بزنیم و من میخوام از فرصت استفاده کنم و سر راه خرید هفتگی هم بکنم. میگه: میدونستی دو تا خبرنگار آلمانی که برای گزارشگری رفته بودند ایران، چند ماه تو اونجا زندونی بودند و تازه آزادشون کردند؟ میگم: ببخشید دیگه، ما اینجوری ایم!!! میگه: گفتند بدون مجوز بودند ولی‌ این درست نیست و مجوز داشتند! با خنده میگم اگر هم مجوز داشتند همین آش بود و این کاسه! میگه: برای آزادی هر کدوم سی‌ هزار دلار پرداخت شده، گرونه، نه؟!! لبخند میزنم و میگم هر کشوری قانونی داره...چی‌ بگم آخه؟!!
بعد ادامه میده: شنیدی‌ تو فستیوال برلین یک فیلم ایرانی همه جایزه‌ها رو درو کرده و برنده ۳ تا خرس طلا و نقره شده؟!! اوه... پروین، من افتخار می‌کنم که همخونه‌ام ایرانیه....اوه ه ه.... پروین!
مرسی‌ آقای فرهادی... مرسی‌ برای این حس افتخار و شادی تو این روزهای غمگین و پر از خبرهای بد....

هیچ نظری موجود نیست: