ساعت ۷:۳۰ شبه، توی آشپزخونه هستم و مشغول شام خوردن که ایریس میاد و یه پاکت خیلی خوشگل به رنگ بنفش کمرنگ بهم میده. میگم چیه؟ میگه برای تو درست کردم... روی کارت نوشته مرسی! بازش میکنم و میخونمش...
توی کارت نوشته:
Parvin!
Merci d'être ma coloc, une amie, comme une sœur.
Je t'aime beaucoup!
Et je veux juste te le dire, et te donner cette carte!
Iris XXX
بغلش میکنم و تنها بهش میگم مرسی...این حس متقابله!
حُسن اروپاییها و کاناداییها، کلاً غربیها همین شفاف بودنشونه، اگر از چیزی خوششون بیاد یا بدشون، توی روی آدم میگند ولی با لبخند و خوشرویی، پشت سر حرف نمیزنند!
بیان احساس رو دوست دارم، و خودم هم راحت احساسات خوبم رو ابراز میکنم، ولی حس منفی و بدی اگر داشته باشم سکوت میکنم و فقط افرادی که از نزدیک میشناسنم، میدونند وقتی ساکتم حتما یه چیزی یا کسی هست که حضورش اذیتم میکنه. سکوت همیشه هم علامت رضایت و تایید نیست.
خدا رو شکر، زندگی بهم یاد داده که گذشت داشته باشم و بلعکس توقع نداشته باشم، خیلی سخت نیست، با کمی تمرین میشه صبر و تحمّل رو بالا برد! توی مسیر زندگی با آدمهای زیادی برخورد میکنیم، گاهی یه قسمت از مسیر رو همراه میشیم و یه جایی مسیرمون جدا میشه، گاهی هم نه فقط یه بار میبینیم هم رو و خب گاهی هم با هم میمونیم... کاش یادمون همیشه حسّ خوبی بده بهشون و لبخند به لبشون بیاره... مرسی خدا!
۲ نظر:
فكر نمي كني كه ما بايد حتما به 7 زبان زنده دنيا مسلط باشيم
ترجمه اش را هم بنويسي بد نيست
ترجمه ش میشه:
پروین؛
ممنونم از اینکه همخونه من هستی، یک دوست مثل یک خواهر!
تو رو خیلی دوست دارم!
و فقط میخوام که این رو به تو بگم و این کارت رو بهت بدم.
ایریس XXX
ارسال یک نظر