۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

همخونه!

ایریس غذای ایرونی رو دوست داره و امشب میخواست کشک بادمجون درست کنه، قبلا ازم دستور پختش رو گرفته بود. دارم چیزی مینویسم که میگه میشه یک نگاهی‌ به این بندازی و ببینی‌ آماده شده یا نه؟ توی قابلمه، بادمجونهای ریز شده با پوست به همراه پیاز خرد شده، تو آب میجوشند! ظاهرا به دستور پخت نگاه هم نکرده!! با خنده بهش توضیح میدم، خودش هم میخنده و میگه خب این یک غذای جدیده، حالا چه کار کنم؟ بهش کمک می‌کنم و میگم چه کار کنه.
تازه چون مغز گردوش تموم شده بود، به جاش مغز تخمه آفتاب گردون استفاده کرده، بعد از خوردن میگه بد نبود ولی‌ مزه ش با اون چیزی که تو درست میکنی‌ فرق میکرد!!!

۸ نظر:

بهروز گفت...

بابا دو روز پنجشنبه جمعه بود ما رفتيم استراحت ، شش تا پست زده
اي ول

بابک گفت...

جالبه که ایریس اینقدر به فرهنگ ایرانی علاقه داره که حتی میره فارسی یاد میگیره.

دعوتش کنید با خودتون بیاد ایران. فکر کنم خیلی بهش خوش بگذره.

روزهای پروین گفت...

اتفاقاً خیلی‌ دوست داره بیاد ایران، حتما تو یک فرصت مناسب دعوتش می‌کنم.

روزهای پروین گفت...

برای اینکه هفته دیگه ایران هستم، نمیدونم می‌تونم برسم پست بزنم یا نه و میخوام پست‌های سفر به Umiujaq تموم بشه.

بهروز گفت...

قربون دستت آمدي ايران حتما يكبار هم شده اين وبلاگت را از ايران نگاهي بهش بنداز تا ببني همه عكس ها في ي ل ت ر ه
به قول شاعر ميگه سوختن به تماشا نشود بسوز تا ببيني چه ميكشم
به به

روزهای پروین گفت...

یعنی‌ شما این همه عکس‌های قشنگ که از Umiujaq گذاشتم رو ندیدید؟

مریم گفت...

پروین عزیزم من همه عکسای سفرت رو دیدم خیلی عالی بود و خیلی هم لذت بردم
برای اومدنت به سرزمین مادری دقیقه شماری می کنم.

روزهای پروین گفت...

ممنونم مریم جان، خودم هم همینطور!