۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه


بالاتر از خونه ما یک سالن تتواژ هست که گاهگداری مسیرم از اونجا می‌گذره. اکثر اوقات چند تا مرد جوون درشت هیکل با سر‌های تراشیده، بدن تمام تتو و سر و صورتی‌ که پر از حلقه و سیخه رو می‌‌بینم که جلوی درش ایستادند. با دیدنشون، این سؤال پیش میاد برام که اینها با این همه حلقه رو لبشون چطوری کسی‌ رو میبوسند؟ حلقه‌ها رو درمیارند؟ خب اون لحظه که حس بوسیدن و بوئیدن دارند، تا بیان حلقه‌ها رو در بیارند که حس مالیده شده و رفته!!! اگر نه، با اون همه حلقه، سیخ و نگین روی لب، چه حسی میکنند؟ سر و صورت هم دیگه رو خراش نمیندازند؟ دور و برم هم از این مدل دوست و آشنا ندارم که ازش بپرسم. خلاصه که سوالی شده برا خودش و گاهی‌ ذهنم رو مشغول میکنه، هیچ تصوری هم نمیتونم ازش داشته باشم!!!

------------------------
عکس‌از گوگل.

۳ نظر:

بابک گفت...

من فکر می کنم خیلی از این رفتارها از نوعی پیروی کردن مطلق از مد ناشی میشه که به خصوص توسط سلبریتی ها رواج داده میشه. ببینید چند درصد از مشاهیر سینما و ورزش تتو یا پیرس می کنند. تکرار این عمل برای خیلی ها نشانه به روز بودن و در نتیجه سک.ی بودنه! در نتیجه تحت تأثیر روانی این روحیه، پیرسینگ لب و زبان و سینه و ... عذاب آور که نیست؛ بالعکس خیلی هم جذاب می نماید.

من حتی فکر می کنم بروز این همه همج.س گرا در این چند سال اخیر (به خصوص شیوع وحشتناک آن در میان سلبریتی ها و در پی آن مردم) بازهم ناشی از همان مد است. تردیدی ندارم که خیلی از آنها از نظر جسمی و روحی واقعاً دارای چنان وضعیتی نیستند و فقط جمع کوچکی از آنها دارای این شرایط هستند.

کامبیز گفت...

سلام

1- با توجه به پست قبلی تون ، من فکر می کنم با سواد و بی سوادشون برای مواقعی که حس بوسیدن و بوییدن دارند هم برنامه ریزی می کنند.یعنی قرار میذارند وقتی قصد دارند " بطور جدی" درگیر معاشقه بشند اون سیخ و سیم خاردارهارو در بیارند.
2- شاید برای این تیپ آدما ، خود رنجی که بابت اون سیخ و حلقه می برند بیش از معاشقه به سبک ما لذت داشته باشه.اونا از بس آزادانه با هم ور میرند که دیگه براشون جاذبه ای نداره . شاید این شکل و شمایل عجیب خودش راهی برای داشتن یک حس تازه، جلب توجه و فرار از "روز مرگی های اونجوری" باشه.
3- شاید مثل بعضی فیلما از زبون یا انگشتاشون برای تحریک سلول های عصبی همدیگه و انتقال حس عاشقانه کمک می گیرند.
4- اگه پسر بودین بهتون پیشنهاد می کردم یکی از همون دختر سیخی هاشونو ببوسین ببینین سالم در میاین یانه. حالا که دخترین دیگه غیرتمون اجازه نمیده.(آفرین به شما که " هیچ تصوری ازش ندارین"!)
5- این "معضل" ! احتمالاً خیلی پیش از اینها هم سابقه داشته.یه افریقایی با کلی سیخ ، مهره ،استخون، رنگ و بتونه رو سر و کله اش باید زنی رو می بوسیده که یه عالمه حلقه ( بزرگتر از مال اینا) از لب ها و بینی و گردنش رد کرده.شاید تو راز بقاهای سانسور نشده(مثلاً نشنال جئوگرافیک) بتونین سرنخ هایی بدست بیارین.
6- گاهی وقتا یه چیزایی تو این وبلاگتون می نویسین که با خوندنش دل آدم هورری میریزه پایین. میگیم یه دختر تنها چطور اونجا زندگی میکنه.
7-کاشکی تو زندگی آدمای "نرمال" بیشتر دقیق می شدین.آیا روابط آدمای تحصیلکرده و البته معمولی چه جوری می گذره؟ آیا یه زوج موفق که چند ساله با هم ازدواج کردن، قهر وآشتی دارن؟ چقدر تو ابراز علاقه صادقند. چه شباهت هایی تو حسادت یا صداقت با ما دارند؟اصلاً ایا درد دل می کنند؟ چیا براشون مهمه ،گذشت دارن؟ فداکاری می کنن؟غبطه می خورن....
مواظب خودتون باشین.بای

کامبیز گفت...

سلام

1- با توجه به پست قبلی تون ، من فکر می کنم با سواد و بی سوادشون برای مواقعی که حس بوسیدن و بوییدن دارند هم برنامه ریزی می کنند.یعنی قرار میذارند وقتی قصد دارند " بطور جدی" درگیر معاشقه بشند اون سیخ و سیم خاردارهارو در بیارند.
2- شاید برای این تیپ آدما ، خود رنجی که بابت اون سیخ و حلقه می برند بیش از معاشقه به سبک ما لذت داشته باشه.اونا از بس آزادانه با هم ور میرند که دیگه براشون جاذبه ای نداره . شاید این شکل و شمایل عجیب خودش راهی برای داشتن یک حس تازه، جلب توجه و فرار از "روز مرگی های اونجوری" باشه.
3- شاید مثل بعضی فیلما از زبون یا انگشتاشون برای تحریک سلول های عصبی همدیگه و انتقال حس عاشقانه کمک می گیرند.
4- اگه پسر بودین بهتون پیشنهاد می کردم یکی از همون دختر سیخی هاشونو ببوسین ببینین سالم در میاین یانه. حالا که دخترین دیگه غیرتمون اجازه نمیده.(آفرین به شما که " هیچ تصوری ازش ندارین"!)
5- این "معضل" ! احتمالاً خیلی پیش از اینها هم سابقه داشته.یه افریقایی با کلی سیخ ، مهره ،استخون، رنگ و بتونه رو سر و کله اش باید زنی رو می بوسیده که یه عالمه حلقه ( بزرگتر از مال اینا) از لب ها و بینی و گردنش رد کرده.شاید تو راز بقاهای سانسور نشده(مثلاً نشنال جئوگرافیک) بتونین سرنخ هایی بدست بیارین.
6- گاهی وقتا یه چیزایی تو این وبلاگتون می نویسین که با خوندنش دل آدم هورری میریزه پایین. میگیم یه دختر تنها چطور اونجا زندگی میکنه.
7-کاشکی تو زندگی آدمای "نرمال" بیشتر دقیق می شدین.آیا روابط آدمای تحصیلکرده و البته معمولی چه جوری می گذره؟ آیا یه زوج موفق که چند ساله با هم ازدواج کردن، قهر وآشتی دارن؟ چقدر تو ابراز علاقه صادقند. چه شباهت هایی تو حسادت یا صداقت با ما دارند؟اصلاً ایا درد دل می کنند؟ چیا براشون مهمه ،گذشت دارن؟ فداکاری می کنن؟غبطه می خورن....
مواظب خودتون باشین.بای