۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

از کجا اومدی؟

مدتها بود که می دیدمش، با خنده ای روی لب. هر جا که میرفتم، بود. انگار اون هم همون لحظه، همونجا کار داشت! بالاخره یک روز اومد جلو وبا همون لبخند همیشگی پرسید : از کجا اومدی؟ گفتم از ایران. گفت: ایران؟ آها ایران. کم کم خنده از صورتش محو شد.... و دیگه ندیدمش !!!

هیچ نظری موجود نیست: