۱۳۹۲ اسفند ۱۸, یکشنبه

چند ماهی‌ میشه که اومده کبک، چند باری بهم گفته بود که از عکس‌هایی‌ که رو فیسبوک میگذارم این شهر رو میشناسه و هنوز خیلی‌ جاها رو ندیده و خواستهٔ بود که اگه میشه قراری بگذاریم و هر از گاهی‌ جایی‌ از شهر رو بهش معرفی‌ کنم، من هم به این بهونه‌ یه ایمیل گروهی به چند تا از دخترها هم زدم و یه گروه ۶-۵ نفره یه روز از کتابخونه قدیمی‌ و صدساله شهر شروع کردم.
تو ایمیل برنامه رو همراه با ساعتش و اینکه دقیقا کجا‌ها رو میریم و چه می‌کنیم فرستاده بودم. روز آفتابی و سردی بود و خیلی‌ هم خوش گذشت.

تو مسیر از یه گالری نقاشی و مجسمه سازی هم دیدن کردیم، گالری *Beauchamp که متعلق به یک خونواده هست که تو منطقه قدیمی‌ شهر، ۷تا گالری دارند و یکی‌ در منطق Saint-Paul و یکی‌ هم در تورنتو. همه هم ساختمونهای بزرگ و قدیمی‌. بگذریم، تو گالری چند تا عکس گرفتیم، با خانومی که اونجا بود کلی‌ خوش و بش کردیم، بچه‌ها انگلیسی حرف می‌زدند و اون خانم فکر کرد که توریستیم، موقع خداحافظی، ضمن تعریف از محیط اینجا و تشکر از برخوردش می‌پرسم: شما کارمند نیمه وقت برای آخر هفته نمیخواین؟ سوالی نگام میکنه، میگم برای خودم میخوام، محیط اینجا خیلی‌ من رو جذب کرده. بهم کارت میده و میگه چرا، خیلی‌ هم خوب به مادام صوفی ایمیل بزنید و CV بفرستید و به این برخورد با من اشاره کنید، اتفاقا خیلی‌ سمپاتیک و اجتماعی هستید که من این رو میگم به ایشون.

دو روز بعد، CV رو همراه با یک ایمیل معرفی‌ به آدرس مادام صوفی فرستادم. فردا عصرش تو لابراتوار مشغول کار بودم که موبایل شروع به ویبره کرد، رفتم بیرون و آلو... صدای یه آقای محترمی از اونطرف اومد که ضمن معرفی‌ خودش اسم من رو گفت که تأیید کردم خودم هستم. پرسید ما دیروز از شما یک ایمیل همراه با CV دریافت کردیم. باز هم تأیید کردم، کمی‌ مشکوک پرسید: قبل از هر چیز میخوام بدونم، شما با این سطح و موقعیتی که هستید چرا برای کار در گالری تقاضا دادید؟! در جواب گفتم: ضمن بازدید از گالری، حسّ کردم چقدر اونجا رو دوست دارم، چه حسّ خوبی‌ بهم میده و.. و.. و..و.....  گفت چقدر با هنر و نقاشی آشنایید؟ اشاره کردم به اینکه: مامان رنگ روغن و مینیاتور کار میکرده، برادر بزرگه رنگ روغن، و برادر کوچیکه کمی‌ تذهیب و بیشتر معرق و  اینکه با این هنر غربه نیستم و کلا در کنار تحصیلم نگاه هنری هم دارم. وقت یک قرار رو تعیین کردیم، پیشنهادش سه‌شنبه بود که خواهرش مادام صوفی هم باشه که من گفتم فقط آخر هفته می‌تونم بیام که قرارمون شد شنبه.
مرسی‌ خدا!
* http://www.galeriebeauchamp.com/art/fr/

هیچ نظری موجود نیست: