همیطور که داریم با ژانویو، بوردهایِ عکسهایِ مسابقه رو نصب میکنیم، احوالِ بچههاش رو میپرسم، یه پسرِ ۱۲ ساله داره و یه دخترِ ۹ ساله، خودش هم فکر کنم زیرِ ۳۵ سال باشه. با یه لبخند و خوشحالی از تهِ دل ازشون حرف میزنه و میگه خوبند، میگه دخترم خیلی عاقله از نظرِ عقلی بزرگتر از پسرمه... ادامه میده که بچهداری از یه جای به بعد میفته رو ریتمِ خوبی، و الان اینها همه چی رو یاد گرفتند و یادشون دادم فقط مونده تجربه سکس، الکل و موادِ مخدر .... میگه: دخترم کتاب زیاد میخونه و یه روز با هم حرف میزدیم دیدم خوب میدونه راجع به مواد مخدر و .... نگرانی ندارم و میتونیم با هم صحبت کنیم چون خوب مطالعه میکنه!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر