ورزش میکنم زیاد، دوچرخهسواری با اینکه وقتی رکاب میزنم از دردِ پا میخوام بمیرم ولی حسّ میکنم درمانش فقط همینه، ورزش و رفتن تو طبیعت خصوصاً که این روزها شهر و اطرافش داره رنگارنگ میشه.
استخر هم میرم، از یکساعتی که تو آب هستم فقط ۴-۳ دور طولِ استخر رو میرم و بقیهش رو بازی میکنم با توپ یا نرمش تو آب و یا آرامش میگیرم.
عکاسی هم میکنم، از این همه رنگ، از این همه زیبائی که بهم انرژی میدند، که مقابله کنم با این دردی که وقتی از پام میپیچه تو ستون فقرات نفسم رو بند میاره ولی صدام در نمیاد، آدمِ تنها وقتی دورِ از نزدیکانش باید سرپا بمونه، نباید که بیفته... اینجا همه مشغولند، کسی حتی وقت نداره پایِ حرفت بشینه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر