حسابی غرقم تو کار که صدایِ ویز ویز موبایل حواسم رو پرت میکنه، شمارهای نیفتاده فقط "ناشناس". چهارشنبه ظهره پس باید از طرفِ کلینیک باشه، دایره سبز رو لمس میکنم و میگم Oui, Allô!
خانومی پشتِ خط میگه دکتر فلانی (بعد از اینهمه تماس هنوز اسمش رو به خاطر نسپردم) هستم، نتیجه آزمایشِ شما خوب بوده و هیچ مشکلی نیست. باز هم به خوردن روزی یه قرصِ آهن ادامه بدید و براتون یه آزمایش مینویسم برایِ ماهِ دسامبر که بیائید کلینیک وقت بگیرید!
خانومی پشتِ خط میگه دکتر فلانی (بعد از اینهمه تماس هنوز اسمش رو به خاطر نسپردم) هستم، نتیجه آزمایشِ شما خوب بوده و هیچ مشکلی نیست. باز هم به خوردن روزی یه قرصِ آهن ادامه بدید و براتون یه آزمایش مینویسم برایِ ماهِ دسامبر که بیائید کلینیک وقت بگیرید!
از اینهمه بروبیا و آزمایشِ ماهانه و دکتر و قرص من فقط یه صدا میشناسم نه حتی شماره تلفن که هفته بعد از آزمایشی که اوایل ماهانه بود و از ماهِ پیش دوماهانه، تماس میگیره همین. و حتی یک برگه هم از نتایجِ آزمایش ندارم.
با اینکه حتی یه بیماریِ ساده هم ندارم دیگه به خاطرِ اون احتمالی که اول دادند ول کنِ ماجرا نیستند و تا کی قراره من این آزمایش خون رو بدم خدا میدونه.
البته لازمه که بگم حتی یه سنت هم تا به حال نپرداختم جز پول قرصِ آهن!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر