۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

زنگ زدم خونه، تولدِ برادر وسطی هست و دورِ هم جمعند، به جز برادر کوچیکه و خانومش، اون هم به خاطر کارش نتونسته باشه.
شبِ قبلش دلم انقدر هوایِ "رستا" دخترش رو کرده بود که نگو، هوایِ بغل کردنش و شنیدنِ حرفهاش،عاشقشونم ولی‌ این دیگه یک "کره خریه" برایِ خودش... گفته بودم که "کره خر" کلمه محبوبم برایِ عاشقانه هامه

هیچ نظری موجود نیست: