۱۳۹۲ اردیبهشت ۷, شنبه


آدمِ دیدنِ باغِ وحش و آکواریوم و این حرفها نیستم، و تو این همه سالی‌ که اینجا بودم اکواریومِ معروفِ کبک رو ندیده بودم تا اینکه با خونواده کیم یه روز‌ رفتیم اونجا و روزِ خوبی‌ بود، و من کلی‌ با دختر خواهر ۴سال و نیمه اش بازی کردم، خوش گذشت.

البته اکواریومِ شهرِ آتلانتا رو دیدم، ولی‌ هر چقدر بهم اصرار کردند برایِ دیدنِ باغ وحشِ هانوفر و سن‌دیه گو و اینکه اینجا بزرگه و حیوونها آزادند و تو قفس نیستند حیفه نبینی، گفتم ترجیح میدم بریم دوچرخه سوار‌ی!

یه شب هم شام، خونواده کیم رو دعوت کردم که کلی‌ از غذاهایِ ایرانی و همینطور موسیقیِ ایرانی خوششون اومد. پدرش، اهلِ موسیقی هست و ساز‌ها رو میشناسه که خوب به مددِ youtube کلی‌ در مورد ساز و موسیقیِ ایرانی حرف زدیم

هیچ نظری موجود نیست: