غروبِ خورشید تو هوایِ مه-آلودِ امروز، از پشتِ شیشههایِ گَرد گرفته دفتر...
امروز عصرتو دفترِ سباستین تو دانشگاه ، مشغولِ کار بودم، حسابی غرق تو کامپیوتر، باید کاری رو تموم میکردم برایِ جلسه فردا، یه جاییش مونده بودم، ذهنم گیر کرده بود روش، یه لحظه سرم رو بلند کردم که این صحنه رو دیدم سریع این عکس رو گرفتم و تا زمانی که تاریک بشه نشستم به تماشایِ این غروبِ مه-آلود!
امروز عصرتو دفترِ سباستین تو دانشگاه ، مشغولِ کار بودم، حسابی غرق تو کامپیوتر، باید کاری رو تموم میکردم برایِ جلسه فردا، یه جاییش مونده بودم، ذهنم گیر کرده بود روش، یه لحظه سرم رو بلند کردم که این صحنه رو دیدم سریع این عکس رو گرفتم و تا زمانی که تاریک بشه نشستم به تماشایِ این غروبِ مه-آلود!
۲ نظر:
سلام پروین جان.
خیلی زیباست. ممنون که ما رو هم مهمان این صحنه زیبا کردی. شاد باشی خانوم.
سلام خاتون، ممنونم، زیبائی در نگاهِ شماست ... به نظرم حیف بود که این لحظه ثبت نشه (-:
ارسال یک نظر