۱۳۹۱ آذر ۸, چهارشنبه

بالاخره جمعه بعد‌از‌ظهرِ ۲۳ نوامبر، موفق شدم استاد راهنمایِ مینی‌پروژه رو ببینم، این قرار رو هم اواخرِ اکتبر گذاشت وقتی‌ که رفته بودم دفترش و گفتم سوال دارم، گفت جلسه دارم و خلاصه انقدر تو تقویمش گشت تا این موقع، جالب اینکه طبقِ نوشته خودش تو گزارش تایید این پروژه، جلسه هفتگی برایِ ارزشیابی پیشرفتِ کار از اصولِ ارزیابی هست!

کارِ زیادی کرده بودم، نتایج رو هم به صورتِ جدول و نمودار آماده کرده بودم، یه اشتباهی بود تو نتایج که برایِ همون هم رفته بودم پیشش ولی‌ وقت نداشت.،همه اون هفته‌ها، ذهنم شب و روز درگیرش بود، استرس و اضطرابش هم، باید تا آخرِ این ترم یعنی کمتر از یک ماهِ دیگه هم ازش دفاع کنم، ولی‌ هنوز به جایی‌ که راضی‌ باشم نرسیده.
حتی از مونیک هم سوال کردم گفت نمیدونم و باید از "آلن" بپرسی‌ چون تخصصش اینه.
 بارها همِ نتایج رو، رو رقم به رقم و روز به روز کنترل کردم، هر چه به ذهنم می‌رسید کردم حتی تکرارِ چند باره آزمایش با اون چه که فکر می‌کردم تصحیح‌هاته ولی اشتباه سرِ جایِ خودش بود.

هنوز سوالم رو پرسیدم، میگه: این فرمول غلطه و اصلش اینه! به خاطرِ همینه که نتایجِ تو هم دارایِ مشکل شده و من از اول می‌-دونستم بعد هم بلند می‌-خنده! جالب اینکه ایشون خودشون مقاله رو برام فرستادند و گفتند که حتما یکی‌ از روش‌هایِآنالیز، الگوریتمِ پیشنهاد شده در این مقاله باشه.
هیچ جوابی نداشتم به جز یه لبخند و اینکه سنگین‌و‌رنگین دفترش رو با گفتنِ آرومِ "آخرِ هفته خوبی‌ داشته باشید، تا جمعه بعد!" ترک کنم.

هیچ نظری موجود نیست: