
صبحِ جمعه، همون اولِ صبحی یه ایمیل از شقایق گرفتم که برایِ مدتِ کوتاهی اینجا کارآموزی دارم و میخوام مزاحمت بشم! سهشنبه ظهر تو استخر به یادش بودم و حالا...
دلم برایِ این دختر یه ذرّه شده
آدمِ غیرِ منتظرههام، سفرِ پیشبینی نشده، مهمون سرزده، تلفن، ایمیل و ... هر چیزی که انتظار نداری، عمری اینجوری رفتم و حالا... روزهام خیلی روتینه، مشخصه، خسته میشم از این همه با برنامه بودن! کار و پروژه و دانشکده به جایِ خود، درسته کلی ارد و دستورِ پیشبینی نشده هست از مونیک، ولی اینکه خودت که هیچ حتی دوستهات هم میدونند، این ساعت و این ساعت میری استخر، این روز میری کوهپیمایی، این ساعت از روز کلاس رقص یا اینکه هر روز ساعت ۱۵:۰۰ تا ۱۵:۴۵ به درخواستِ چاولی دختر چینیِ ۲ تا اتاق اون طرفتر میشینی تو کافه تریا که باهاش فرانسه صحبت کردن تمرین کنی و... یکماهی میشه که دوشنبهها عصر هم با نوشی انگلیسی حرف میزنم باید سرعتم رو ببرم بالا باید این رو زبان اول کنم، باید جایِ زبان فرانسه رو بگیره...
دکورِ خونه رو تغییر دادم، زمستونی، رومیزیهایِبزرگتر با رنگهایِ گرم قهوهای، قرمز که سطح میزها رو کامل بپوشونه، شکلاتخوریهایِکوچیک خوشگل پرمغزهایِ یکیش گردومخلوط با توتِ خشک باغ،، یکیدیگه بادوم وپسته وکشمشِ سبز، قوطی گردِ قرمزرنگِ سوهان، یه قوطی خوشگلِ محتویِ انجیرِ نخ کشیده خوشمزه، یه بسته کوچیک باقلوا رومیزها هر گوشه همین هالِ کوچیک، هر طرف به چرخی تو همین یه ذرّه جا میتونی دستت رو دراز کنی و چائیت رو که بخار از روش بلند میشه با یه شیرینیِ ایرونی بخوری، گلدونهایِ سبز و سرحال مدلِ مثلثی کنج هالِ کوچیک ، کنارِ هم بینِ کتابخونه و پنجره باریک نشستند!
روزهایی که خونه کار میکنم، قوری چایی رو کتری و روی شعله آروم، یه قابلمه کوچیکِ سوپ یا خورشتی چیزی هم کنارش، بخاری که ازشبلند میشه حسِّخوبیمیده، گرمایِ مطبوع خونه...


پ.ن۲. چه حسِّ خوبی داره وقتی میشنوی: وای چه قورمهسبزیِ مثلِ مالِ مامانم! آخ فسنجون، یادِ دستپختِ مامانم میفتم،مدتهاست که کشکِ بادمجون مثلِ کشکِ بادمجونهایِ مامانم نخورده بودم! (-:
۲ نظر:
کی گفته تنها زندگی کردن خوب نیست؟ چه زن باشی چه مرد، آرامشش که حرف نداره! :)
اتفاقا چند وقت پیش یه برنامهٔ رادیویی رو گوش میکردم رو کانال رادیو کانادا که میگفت در بیش ۴۸ در صد منازل در شهرهای بزرگ تنها۱ نفر ساکن هست. این یعنی اینکه این افراد تنها زندگی میکنن. حتا در بعضی از محلات مرفه نشین مونترال ۵۳ درصد مردها و زنها تنها زندگی میکنن. مهمان برنامه میگفت که حتا خیلی از اینها یک شریک عاطفی دارن که مرتب باهم در ارتباطند ولی ترجیح میدن هر کی تو خونه خودش زندگی کنه. نکته جالبش این بود که میگفت افرادی که تنها زندگی میکنند کلا سر گرمیشون، ارتباطشون با دوستانشون، تفریحاتشون خیلی بیشتر از اونهایی که به شکل زوج زندگی مکنند. منظورش این بود که بر خلاف آنچه که مردم فکر میکنند، کسانی که تنها زندگی میکنند زندگی اجتماعیشون خیلی گسترده تره.
دقیقا! (-:
ارسال یک نظر