۱۳۹۱ شهریور ۲۱, سه‌شنبه

کاش سیاستمدارها کمی‌ هم موقع تصمیم گیری ها، دلِ آدمها و دلتنگی‌‌هاشون رو در نظر می‌گرفتند،
دنیا یه جورِ دیگه میشد.
این یکی‌ توصیه میکنه ایران نرید، اون یکی‌ تابعیتِ اینجا رو قبول نداره.
مونیک میگه از جمعه نگرانتم، خطر داره، به خاطرِ اونجاست که نگرانتم...
مونیک چه میدونه "دلتنگی‌" یعنی‌ چی‌؟!
اشکم بند نمیاد...
نمیدونی‌ چی‌ می‌خواد بشه؟
اگه بری‌ چی‌ پیش میاد؟
همینه که نگرانت میکنه
دلت همش می‌لرزه
این ترس، این دلهره، این اشک
نگات به بلیتِ تو دستت
گوشت به رادیو، خبر
تصمیمت پا درهوا
نگرانی‌، بی‌خبری، اشک
...

۳ نظر:

آ گفت...

این مسافر عزیز انشالله با سلامتی و دلخوشی میره و برمی‌گرده :)

روزهای پروین گفت...

انشالله (-:

بانوی معبد سوخته گفت...

به هر چیزی که نگرانت می کنه فکر نکن پروین جان. بزار زمان همه چیز رو پیش ببره.