۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه

جمعه 10 آگوست، صبحِ زود بعد از صبحونه اسممون رو روی تابلویی که رویِ میز بود برایِ ثبت اسمِ کسانی‌ که ناهار هستند تحتِ "شاید" نوشتیم و بعد از آماده کردنِ وسایلمون با کلود رفتیم فرودگاه، که اونجا بهمون گفتند تو پروازی که میره به سمتِ بالا جا نیست و میتونیم اسممون رو تو لیستِ انتظار فردا یعنی‌ شنبه بنویسیم، که این کار رو کردیم و برگشتیم به سایت.

هوا خوب بود، آفتابی و عالی‌... تمامِ دستگاه‌ها و لپتاپ رو آوردم رو بالکنِ چوبی و کوچیکِ کنارِ گاراژ و کارگاه و به مونیک گفتم که همه دستگاهها رو آماده می‌کنیم، حتی کددهی‌ و برنامه‌ریزی هم می‌کنیم، قبول کرد و موند کنارم به کمک. اینجا بود که فهمیدم با اینکه مونیک همراهمه و استاده ولی‌ مسئولِ پروژه منم، و هر کم و کاستی رو میگفت کارِ توئه پروین، تو باید مدیریت کنی‌! و من هم دلم نمیخواست که این تاخیر پرواز و مسائلِ این مدلی‌ وقفه بندازه تو کار، ترجیح میدادم آماده باشیم.

تمامِ روز رو مشغول بودیم،"وارویک" گفت یه عروسی‌ هست تو محله * Cree ها، خیلی‌ کار داشتیم و نمیشد که نیمه کاره بگذارم وگرنه دوست داشتم یک سر برم و ببینم که مراسمشون چطوریه؟

از اونجایی که جمعه شب بود و هر جایِ دنیا هم که باشی‌ حتی تو اون نقاطِ دور به هر حال برنامه تفریحت هم در حدِ توانت انجام میدی، غروب موقع شام "کریستل" گفت که شب میریم بار، اگر می‌آیی ساعت ۹ اینجا باش و به مونیک هم بگو. قبول کردم و به مونیک هم گفتم که گفت چند تا تلفن باید بزنه و اون ساعت نمی‌تونه بیاد که من گفتم پس من میرم. ساعتِ ۹ به قرارِ با دخترها نرسیدم، یه چرخی همون دوروبر زدم و عکس گرفتم و برگشتم اتاقم. حدودِ ۱۰:۳۰-۱۰ مونیک و نژاد و بعد هم دنی‌ وماکسیم  که فکر میکردند من رفتم بدون اینکه درِ اتاقِ من رو بزنند رفتند پیشِ بچه‌ها و من اون دورهم‌نشینیِ شبِ تعطیل رو از دست دادم.

* http://en.wikipedia.org/wiki/Cree

هیچ نظری موجود نیست: