۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه

خوشبختی‌ یعنی‌ اون لحظه‌ای که نازنینی تماس میگیره و تو هیاهویِ زیادِ پشتِ تلفن میگه فقط گوش کن، و تو صدایِ خانومِ گوگوش رو میشنوی که می‌خونه: چه خوبه بودنت، چه خوبه موندنت، چه خوبه پاک کنم غبارُ از تنت، غریبه آشنا....
و اشک ... که بی‌اجازه جاریست!
اون نازنین کسی‌ نیست جز یکی‌ از دانش‌آموز‌هایِ سالهایِ دور که امشب تو کنسرتِ خانومِ گوگوش تو مونترال به یادِ معلم جوون و سختگیرِ هندسه مثلثاتِ اون سالهاش بوده..... مرسی‌ خدا، ممنونم نازنینم