۱۳۹۰ بهمن ۷, جمعه

قبل از تعطیلات کریسمس و سال نو، همون روزها که تا دیروقت با مونیک تو دفترش کار میکردیم، به کسی‌ برای چندمین بار ایمیل زدم و این بار رونوشت زدم به مونیک و رئیسش که یکی‌ از اساتید ژوری امتحان دکترام بود و در واقع مسئول یا یکی‌ از مسئولین پروژه SMAP در کانادا. همون موقع هم به مونیک گفتم، اون موقع ایمیل رو نخوند هم سرش شلوغ بود و هم در جریان بود که این کار رو کردم. روزی که بعد از تعطیلات رفتم دانشگاه و مونیک رو دیدم، اولین حرفی‌ که زد این بود که: پروین، این چی‌ بود؟ غافلگیر شدم وقتی‌ ایمیلت رو خوندم، چرا قبلش برای من نفرستادی؟ فهمیدم خیلی‌ باید گند زده باشم که مونیک، که انقدر خونسرده، همچنین چیزی میگه، معمولاً در بدترین شرایط هم کبکیها میگند: خب دیگه شده، همین در توانِ ماست، حتما یک راهِ حلی‌ داره! خجالت کشیدم، فکر کردم شاید غلط املایی داشتم.اولین بار بود که با من اینجوری حرف میزد، بهش گفتم، حرفی‌ نزد ولی‌ یکی‌ دوبار اشاره کرد به اینکه از من این انتظار رو نداشته و غافلگیر شده، و قرار شد برای اصلاحِ این موضوع تو اون هفته به ریئسِ این آقا زنگ بزنیم.
البته بگم ها تا اون موقع، هیچ کدوم هم جوابی‌ به من ندادنده بودند!

حالا موضوع چی‌ بوده، ماهِ ژوئنِ گذشته یک روز رفتم اداره محیطِ زیستِ کانادا در مونترال برای آشنایی با تصاویر ماهواره‌ای SMOS, که جدید هستند و در ادامه کارِ پروژه باید از اینها استفاده کنم، و با این آقا و رئیسش جلسه داشتیم بعد ایشون یک چند ساعتی‌ به من در این مورد اطلاعات داد. روز بعد، ایمیل زدم و ضمنِ تشکر، مختصات مناطق موردِ مطالعه پروژه رو براش فرستادم که تصاویرِ مربوط به اون مناطق رو استخراج کنه و بفرسته، این رو هم میدونستم که کارش چند روزی زمان میبره.
رفته که بفرسته تا همین الان، هر هفته ایمیل زدم و هر بار گفت تا هفته دیگه میفرستم، همه ایمیلها رو هم فقط به شخصِ خودش میزدم، تا این ایمیلِ آخر بعد از حدودِ ۶ ماه، از دستش عصبانی‌ بودم، به این فکر می‌کردم که من محدودیتِ زمانی‌ دارم، کلی‌ کار هست که باید انجام بدم و اگر به موقع انجام نشه منِ دانشجو مقصرم که پیگیری نکردم، با این حس و حال و با اشاره به زمان کم برای پروسه تحلیل و آنالیز تصاویر ایمیل رو زدم، کمی‌ لحنِم تند بود هر چند که متن رو با تبریکِ سالِ نو شروع کرده بودم!
و مونیک از این سبک نوشتنِ من سورپرایز شده بود!!! اینجا مملکتیه که پلیس با لبخند و آرزوی یک روزِ خوش جریمه ات میکنه، یا حتی وقتی‌ از کاری برکنارت میکنند هم، اینجوری مستقیم به کسی‌ حرف نمیزنند، هر چند که من فکر می‌کردم که رعایت کردم ولی‌ ظاهراً نه!!!

بالاخره هفته گذاشته، آقای رئیس که ظاهراً تازه از سفر برگشته بود، جواب ایمیل رو داد خیلی‌ هم مهربون و و با اطمینان به اینکه هنوز کسی‌ به من جواب نداده و ..... اینبار جوابِ آقای رئیس رو قبل از ارسال فرستادم برای مونیک، سریع نوشت خودم جواب میدم، زنگ زدم و گفتم مخاطبِ ایمیل من هستم، گفت پس صبر کن که جواب رو برات میفرستم، خلاصه همون جواب رو فرستادم و بلافاصله آقایِ مربوطه جواب داد (فکر کنم شرمنده شده بود از متنِ ملایم و قدردانِ ایمیل!)، و این بار با اینکه مخاطب من بودم مونیک نگذاشت من جواب بدم و خودش واردِ صحبت شد، هر چند که باز هم، همون آش و همون کاسه!
هنوز هم تصاویر به دستِ من نرسیده، یک ماه از ترم جدید رفته و تازه پریروز ایمیل زدند که بنا به دلیلی‌ داده‌های خام و نرم‌افزارِ مربوط رو بدیم خودتون اطلاعات رواستخراج کنید! مونیک هم سریع قبل از اینکه من بخوام چیزی بگم جواب داده که بفرستید پروین خودش این کار رو میکنه! من هم گفتم بفرستند بابا،اینهمه کار، ما که شب و روزمون یکی‌ شده این هم روش، به قولِ معروف: بمیر و بِدَم!
هنوز هم....

هیچ نظری موجود نیست: