میگه باید از این به بعد کِرِم ضد چروک دور چشم استفاده کنم.
نگام رو بلند میکنم از رو صفحه لپتاپ و با تعجب میپرسم: از حالا؟!
میگه : همش میخندم، نمیتونم، به خاطر این پروانههای تو دِلَمه که همش لبخند میزنم...
ایریس میگه، مقابلم نشسته با چشمهایی که از عشق براقه و پوستی که شکفته شده و شاده!
۲ نظر:
سطر سوم و چاهارمت قشنگ بود:)
(-:
ارسال یک نظر