۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

هر آدمی‌ باید خوب بغل کردن رو بلد باشه، با مهربونی بغل کردن...مهم نیست کیه یا برای چیه؟ مهم فقط اینه که بدونه، که بلد باشه بدون شرط بغل کنه، بغلش آروم و امن باشه....به جای سرزنش کردن، به جای گفتن اینکه:" من که از اول بهت گفته بودم.... از اولش هم میدونستم که..... تو توجه نداری... من اگه به جای تو بودم...اون زمونا ما....." ، بغلت کنه و همونطور که موهات رو نوازش میکنه بگه: "پیش میاد، تو عالی‌ هستی‌...." وقتی‌ اصرار داری بگی:‌ "نه من اشتباه کردم، نباید این کار رو می‌کردم...." بگه:" خودت اینطور فکر میکنی‌... تازه اشتباه کرده باشی‌، چی‌ شده مگه، آخر دنیا که نیست، هر آدمی این حق رو داره.... به جاش یاد گرفتی‌، تجربه کردی ..... تو بهترینی!" خوب بغل کردن و به موقع بغل کردن یه هنره، یه هنر!

۱۴ نظر:

کامبیز گفت...

با ظاهر سازی نمیشه پروین جان. من هر چی فکر کردم (و یادم اومد که قبلن هم خیلی به این فکر کرده بودم) دیدم تا وقتی آدم از ته قلب یکیو دوست نداشته باشه نمیتونه از ته قلب و بی تظاهر ، از این چیزا که تو انتظار داری به زبون بیاره. باید از اون ته ته دل تو رو بخوان تا اگه زدی همه چیزم خراب کردی بگه " میدونی چیه؟ اصلن من تو رو با همین خرابکاریهات دوست دارم".و بعد هر دوتون با صدای بلند بخندین و وقتی بغلت میکنه تو از شوق گریه ات بگیره(هم خنده هم گریه) و حس کنی غنی ترین آدم دنیا هستی.غنی ترین.

روزهای پروین گفت...

دقیقا حق با شماست کامبیز عزیز، این دوست داشتن و خواستن از ته ته دل‌ یه چیز دیگه است که اگر باشه چقدر هم شیرینه.

بعضی‌‌ها میدونند انگار، میشناسند موقعیت رو، گاهی‌ حتی لازم نیست تو یه رابطه باشی‌، وقتی‌ می‌‌بینند دلت گرفته است، خسته‌ای اصلا، حالت خوب نیست، تو فکری، دلت تنگه... می‌پرسند چیزی شده؟ اشکت میاد...می‌دونه انگار فقط باید بغلت کنه تا آروم بشی‌ بی‌ هیچ حرفی‌...این آدم میتونه استادت باشه، یه همکلاسی، شاید کنارت نشسته تو اتوبوس، تو کافه...بعضی‌‌ها تو یه رابطه هم وقتی‌ انقدر دلت پره که میخوایی حرف بزنی‌، فقط حرف بزنی‌ تا سبک بشی‌، میرند بالای منبر و سرزنش‌ها و نصایح شروع میشه...اینها ربطی‌ به جنسیت هم نداره، بعضی‌‌ها ذاتا مهربونند، مهربونیشون رو نمیفروشند، برای ابرازش شرط نمیگذارند، نگران پیشداوریها هم نیستند...

درخت ابدی گفت...

آغوش بهترین جای دنیاست.
مطلب قشنگی بود.

روزهای پروین گفت...

دقیقا، و آروم کننده بسیاری از دردها.
مرسی‌ از لطفتون (-:

Abed گفت...

و من در حسرت آغوش گرم مادرم...

روزهای پروین گفت...

(-:

Abed گفت...

پیشنهاد میکنم این لینک روببینی. بسیار زیباست :
http://www.youtube.com/watch?v=gfOOyTxFuQo

روزهای پروین گفت...

مرسی قشنگ بود!
اینجا هم گاهی بعضیها اینکار رو میکنند. کار قشنگیه! ضمنا برای مادرتون هم متاسفم!

Abed گفت...

من از مادرم دورم. مثل شما تو غربتم ولی باید عادت کرد. این کارتون که به تمام کامنت ها پاسخ میدید واقعن ارزشمنده. مرسی...

روزهای پروین گفت...

خوبیش اینه که یه همه چیز عادت می کنیم. (-:
ممنونم از شما که به من سر میزنید.

نوشین گفت...

و هر آدمی علاوه بر اینکه خودش باید بلد باشه ، باید یکی از این آدمها هم داشته باشه که بغلش کنه، آروم و امن و همه ی این کارها رو بکنه....

روزهای پروین گفت...

دقیقا، (-:

مریم گفت...

من بغل کردن را بلدم...بیا بغلت کنم

روزهای پروین گفت...

*-: