۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

...Oups

از اتاق مونیک اومدم، خسته ام، کلی‌ کار دارم...اومدم اول برای سوپروایزر قبلیم، Jean-Pierre ایمیل بزنم و بگم که برگشتم از سفر و کلی‌ حرفهای دیگه. یه بار ایمیل زدم و نفرستادم، صبر کردم که اگر تغییری لازم باشه. یه ساعت بعد که اومدم ایمیل رو بفرستم نمیدونم چی‌ شد که همون ایمیل نصفه نیمه سند شد...oups
دوباره یه ایمیل زدم با کلی‌ حرف و تعریف از سفرم، این روزهام و کارهایی که دارم می‌کنم، و بعد هم فرستادمش. عادت دارم برای اطمینان همیشه ایمیل‌هایی‌ رو که میفرستم چک می‌کنم، وای ی ی ی .....هر دو بار فرستادم به یه همکلاسی قدیمی‌ دانشگاه لاوال، یه پسر تونسی، که اصلا هیچ صنمی با هم نداشتیم و نداریم!!!! آدرس‌های ایمیل شون پشت سر هم بوده و خیلی‌ هم شبیه هم و من دقت نکردم، بسکه فکرم در گیر این دو تا پروژه است: امتحان و پروژه SMAP و کارهایی که هر روز مونیک ازم میخواد و اضافه میکنه.
بالاخره ایمیل رو برای Jean-Pierre فرستادم ولی‌ برای اون یکی‌ به روی خودم نیاوردم، شاید اون هم عکس العملی نشون نده...خدای من!

۳ نظر:

بهروز گفت...

شايد خيري توش بوده كه بايد به اين پسر تونسي ايميل ميزدي!!!
خدا را چه ديدي...
تازه مسلمان هم هست نياز نيست قبل عروسي براي برخي كارها بره بيمارستان

روزهای پروین گفت...

(((((-:
آره والله، شاید هم...کسی‌ چه میدونه؟!!!...
نه بابا از این خبرام نیست.

روزهای پروین گفت...

(-: