۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه
عمل مقدّس!
هفته گذشته توی مهمونی تولد B دیدمش که تو مزرعه اونها و کنار یک برکه قشنگ و آروم گرفته بودند. دو سه روزی میشد که از ایران برگشته بود، هفت سال اونجا بوده و درس خونده. خیلی خوب فارسی حرف میزد، فرهنگ و زبان مردم کوچه خیابون رو هم میدونست.زبل بود و شیطون، ترکیبی از شیطنت کبکی و ایرانی. تقریبا همه ایران رو گشته بود، بعضی جاها رو هم با دوچرخه. در کلّ، ایران و زندگی تو تهران رو دوست داشت. سؤال برانگیز شده بود، هر کس به نوعی میخواست بدونه که چرا ایران؟ چرا فارسی؟ نزدیک هم نشسته بودیم، جواب هاش رو میشنیدم، گاهی قهقهه میزدم از دستش. به هر کس یک چیز میگفت، برای بعضیها توضیح میداد به بعضیها هم میگفت : قسمت این بود!!!زبون بازی و تعارف مدل ایرونی رو هم بلد بود، موقع کیک بریدن از اون طرف، کنار برکه بلند میگه: رقص چاقو فراموش نشه!!وادامه میده که S باید این کار رو کنه!
تو ماشین B میگه که مسلمون شده، سنی. میپرسم ختنه هم کرده؟!!! از دهنم پرید این سؤال. B غش کرده از خنده و میگه نمیدونم، خودم سرخ شدم از خجالت، پشت سرش نشسته بودم، شک داشتم که نشنیده باشه!
از اونجایی که اگر کسی مسیحی میشه غسل تعمید میکنه، نمیدونم برای مسلمون شدن چه با مطالعه و اعتقاد و چه به صورت ظاهری، فقط گفتن شهادتین و انتخاب یک اسم مذهبی کافیه یا اینکه باید ختنه هم بکنند؟ خب راستش این چند ساله اینجا، این سواله برام! اومدیم و یکی از این آشناییها و دوستیها با این غیر مسلمونا جدیتر شد و خواست به یک رابطه رسمی تبدیل بشه، اونوقت باید اون بنده خدا این عمل مقدس رو انجام بده یا نه؟ بالاخره خوبه که آدم بدونه بعد تصمیم بگیره اون هم تو این سنّ و سال! یکی دو تا از دوستام اینجوری ازدواج کردند، ولی نمیشه که بری ازشون بپرسی، یادم هم نمیاد هیچ وقت قبل یا همون موقعهای ازدواجشون بگن مثلا شوهرشون مریضه، بیمارستانه یا جراحی کرده.
خلاصه که سؤال مهمیه!!!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر