۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

این روز‌ها

این روز‌ها هوا خیلی‌ گرم و شرجیه، امروز حدود ۴۲ درجه بود! این گرما رو دوست دارم، هر چند، گاهی‌ به خاطر رطوبت زیاد، نفس کشیدن سخت میشه. همین بالا بودن رطوبت سبب بارونهای سریع و تند در طول روزه. صبحها بعد از جیم میرم دانشگاه تا عصر. خیلی‌ کار دارم، برای یک سمینار دارم خودم رو آماده می‌کنم. بعد هم یکی‌ دو ساعت شنا تو استخر رو باز. شب هم دوباره برمی‌گردم دانشگاه یا میرم کافی‌ شاپ با بچه‌ها یکی‌ دوساعت کار می‌کنم و بعد، دو ساعت میرم دوچرخه سواری. حسابی‌ رنگ عوض کردم، همینطوری پیش بره تا آخر تابستون همرنگ دورگه میشم شاید هم پر رنگتر!

دوستای مسلمون زیاد دارم، مسلمونهایی از کشورهای مختلف آفریقا مثل تونس، مراکش، الجزیره، سنگال، و ... نماز میخونند، حتما روزه میگیرند، گوشت خوک نمیخورند، حتما گوشت حلال میخورند به همین خاطر بیرون فقط ماهی‌ و مرغ میخورند، اکثر پسر‌ها نماز جمعه میرند، معتقد‌ها مشروب نمیخورند . عید قربون، قربونی میکنند حتی دانشجوها دونگی این کار رو میکنند. ولی‌... داشتن حجاب یک انتخابه! و شاید آخرین چیزی باشه که درموردش تصمیم میگیرند، یا اینکه به اجبار و به خاطر همسر یا دوست پسرشون این کار رو میکنند. برای شنا، دخترا بیکینی میپوشند، ندیدم تا به حال کسی‌ مایو یک تیکه بپوشه، ربطی‌ هم به هیکل نداره، خوش هیکل و بد هیکل، حتی باردار. با تعجب و گاهی‌ همراه با تمسخر نگاه میکنند وقتی‌ میگیم ما پلاژ مختلط نداریم.
پسرهاشون توی مخ زنی‌ معروفند، باید کنارشون خیلی‌ زبل بود وگرنه در همون حال که از برحقی دین و خوبی‌ پیامبر و مهربونی خدا میگند، ممکنه خیلی‌ کارها هم بکنند. در مورد ارتباط با دختر‌ها هیچ محدودیتی ندارند، هر نوع ارتباطی‌ حلاله! اگر که دختر کبکی و اروپایی باشه که هیچ...ولی‌ در کلّ دوستای خوبیند. هفته اولی‌ که رسیده بودم اینجا، برادرم همونطور که در مورد کبک و فرهنگش میگفت و کلا من رو با سبک زندگی‌ اینجا آشنا میکرد گفت در ارتباط با پسرهای مراکشی و سنگالی حواست باشه، زیاد قابل اعتماد نیستند! و بعدها به حرفش رسیدم، با آدمهای زیادی آشنا شدم حتی واقعا مذهبی‌ و مقید، کسانی‌ که با هر لقمه یی که میگذاشتند دهنشون یک «بسم الله» می‌گفتند، حتی با هر حپه انگور، ولی‌ در ارتباط با دختر‌ها انگار اصلا هیچ قانون و لیمیتی نداشتند و نه حتی وفاداری! ناگفته نمونه که پسرهای سیاه و عرب، در کلّ آفریقایی ها، بین دختر کبکی‌ها خیلی‌ طرفدار دارند، گرمند، خوب حرف میزنند، راجع به همه چیز اظهار نظر میکنند، مطالعات شون زیاده و کسل کننده نیستند. به هر مناسبتی جشن میگیرند و در کلّ دین شادی دارند.
این سالهای اخیر، اینجا هم موج اسلامگرایی گرفته و کسانی‌ رو میشناسم که توی این یکی‌ دو سال تغییر کردند. همکلاسی داشتم که نه خونواده و نه پیش زمینه مذهبی‌ داشت. خیلی‌ باهاش دوست بودم ، تغییر کرده به قدریکه بچه‌ها بهش می‌گند «طالبان». صورت به اون قشنگی رو با اون همه ریش و سبیل نامرتب خراب کرده. انگار رو زمین نیست، خیلی‌ به خودش سخت میگیره به این امید که بعد از مرگش میره بهشت و میتونه با ۷۳ حوری هم زمان ارتباط داشته باشه (عین جمله خودش). به شوخی‌ بهش می‌گفتم حالا اینجا با یکی‌ از این حوریها باش که رفتی‌ اونجا هل نشی‌ و بدونی‌ چه کنی‌!!!
حالا چرا اصول همون دین برای ما متفاوته، نمیدونم؟!! رنگ ناخن، چند تار موی بیرون از روسری، پوتین بلند رو شلوار، لباس‌های به رنگ شاد، ارتباط دختر‌ها و پسرها و... همه عامل فساد و تباهیه! همه مراسم مذهبی‌ هم که همش عزا و گریه‌زاریه!

هیچ نظری موجود نیست: