۱۳۸۹ تیر ۷, دوشنبه

مثل یک دوست نه بیشتر!

«میدونی تو یک دوست خیلی‌ خوبی‌ هستی‌. تو رو دوست دارم مثل یک دوست خوب نه مثل یک مرد. می‌‌بینی‌ که نسبت به همه کسانی‌ که میشناسم با تو نزدیکترم. خیلی‌ خوب و مهربونی، توجه داری، هر کی‌ با تو زندگی‌ کنه واقعا خوشبخته. ولی‌ باور کن اصلا نمیتونم بیشتر از یک دوست باشم. ببین تو رو خدا ناراحت نشو. نه نه کسی‌ تو زندگیم نیست، ولی‌ ببین ما دو تا آدم عاقلی هستیم، میتونیم منطقی‌ تصمیم بگیریم.»
گفتن و شنیدن این کلمات به هر زبونی همیشه سخته. اوایل همون طور که «Je t'aime» بار احساسی‌ «دوستت دارم» رو برام نداشت گفتن این حرفها به زبون فرانسه هم راحت تر بود و فکر می‌کردم که برای اینها هم شنیدنش راحته. ولی‌ به مرور که بیشتر تو جامعه غیر ایرانیها جا افتادم، و دیگه یواش یواش شنیدن «Je t'aime» به همون اندازه «دوستت دارم» حس و گرما با خودش میاورد، گفتن این کلمات هم سخت شد. و سخت تر اینه که اینها رو به کسی‌ بگی‌ که دوستیش برات خیلی‌ ارزشمنده و واقعا حضورش رو در کنارت میخوای و دوستش داری ولی‌ مثل یک دوست نه بیشتر.کسی‌ که عشق، احترام و احساس رو از چشماش و رفتارش می‌فهمی ولی‌ نمیتونی احساس متقابلی داشته باشی‌.
هفته دیگه امتحان دکتراشه، میخواستم که بعدش باهاش حرف بزنم. از همه فرصتهایی که پیش میاورد برای حرف زدن یک جوری در میرفتم ولی‌ دیگه تقصیر من نیست خودش شروع کرد.

هیچ نظری موجود نیست: