۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

لامصب...

همزمان که با هیجان در مورد ایران، فرهنگ و رسومات ایرانی حرف میزدم چشمم به صفحه تلویزیون افتاد و دیگه ا ا ا ا....دهانم باز مونده بود بی‌ هیچ کلامی‌! بعد از چند لحظه غلیظ میگم: لامصب... و ساکت میشم. متعجب نگام میکنند و برمیگردند به سمت تلویزیون.... میگه: تموم شد، تبلیغ جدید‌ترین فیلم جورج کلونی بود!!!

هیچ نظری موجود نیست: