۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

روزی برای خودم!

دلم میخواست روز تولدم روزی باشه برای خودم و کار خاصی‌ بکنم، از قبل تصمیم گرفتم که برم مونترال یا اوتاوا، رستوران ایرانی و خرید از فروشگاه‌های ایرانی. امروز صبح با ایریس (همخونه آلمانیم)، با الو استاپ رفتیم مونترال.
راننده یک خانوم موزیسین ۲۶ ساله،عضو ارکستر سمفونی مونترال، کانادایی و انگلیسی‌ زبان که ۵ ساله که کبک زندگی‌ میکنه. با هم حسابی‌ حرف زدیم . تو حرفهاش گفت اولین باره که بچه ۳ ماهه‌اش رو برای ۳ روز تنها می‌گذاره و از حالا دلش تنگ شده. من هم که با شنیدن اسم نوزاد، مخصوصاً دختر دل و دینم میره، صحبت رو ادامه دادم. پرسیدم پیش کی‌ گذاشتیش. گفت همسرم ، ولی‌ با ضمیر مونث!!! گفتم شوهرت، گفت نه، خانومم!!!اههههه چه جالب. همجنسگرا بود. بعد از نزدیک ۵ سال زندگی‌ مشترک، ۶ ماهی‌ میشد که رسما عروسی‌ کرده بودند، و اصلا به خاطر دوست دخترش از ویکتوریا اومده بود کبک. برای بچه دار شدن اسپرم خریده بودند و دررحم دوست دخترش گذاشتند و اون موقع عروسی‌ ۶ ماهه باردار بوده. میگفت برای بچه بعدی من باردار خواهم شد. سر حال و راضی‌ بود از زندگیش، کلی‌ با هم دوست شدیم. میگه من شرایط زندگیم رو از کسی‌ پنهان نمیکنم، منظورش ازدواجشه. در جوابش میگم، مهم اینه که کاری که میکنی‌ برای خودت قابل قبول باشه، دیگران تو رو همونطور می‌پذیرند که هستی‌. ولی‌ اگر شک داشته باشی‌ به کارت، انتظار تائید دیگران رو نداشته باش، راحت قضاوتت میکنند! مهم این بود که خودش رو میشناخت و میدونست از زندگیش چی‌ میخواد! برای ایریس غیر قابل هضمتر بود تا من...
ناهار رو رفتیم رستوران تهران. خوشبختانه ایریس از رستوران ایرانی و غذاهاش خیلی‌ خوشش اومد. از کندرو زنگ زدند، با همه تقریبا حرف زدم، همینطور خواهرم و دخترش تماس گرفتند. عصر رفتیم فروشگاه ایرانی اخوان و بعد هم گردش در مرکز شهر و سنت کاترین! امروز کلی‌ کوپل همجنسگرا دیدیم!!!
شب هم برگشتیم کبک. اس‌ام‌اس داده بود که اگر آزادی امشب با هم یک قهوه بخوریم، که من دیر پیغامش رو دیدم. بهش زنگ زدم که تازه رسیدم و الان دیره برای بیرون رفتن.
کلی‌ پیغام تبریک رو فیسبوک داشتم که جواب دادم.
مرسی‌ خدا برای این روز خیلی‌ خوب!
چند تا عکس گذاشتم رو فیسبوک.

۲ نظر:

Unknown گفت...

ba inke dire ,amma alan behet tavalodeto tabrik migam.va az inke emsal tonesti khaterey khobi baray khodet ,dar rooz e tavalodet Ijad koni khosh Halam.boss

روزهای پروین گفت...

مرسی‌ مهزاد جان، لطف داری!