۱۴۰۰ شهریور ۲۸, یکشنبه

آبشار 

اوایل هفته، تو صفحه ایرانیان سن‌دیگو، انونس برنامه کوهپیمایی انجمن متخصصین ایرانی-آمریکایی رو دیدم و تصمیم گرفتم که حتما برم. قبلا شنیده بودم که انجمن متخصصین سومین یکشنبه هر ماه رو برنامه کوهپیمایی داره. صفحه اینستاگرام انجمن رو فالو کردم و نگاه سریعی هم به برنامه یکشنبه انداختم، مکان و زمان برنامه رو به خاطر سپردم. توضیحات رو نخوندم و با کسی هم هماهنگ نکردم! . امروز سر ساعت مقرر تو پارکینگ بودم. و از اون جایی که پارکینگ ‌های متعدد بود، گروه رو ندیدم و تصمیم گرفتم خودم مسیری رو انتخاب کنم و برم. غافل از این که تک و توکی نقشه و ساین و نشانه تو مسیر هست. تمام زمین‌های تنیس از همون اول صبح پر بودند،از یکی دونفر هم با فاصله پرسیدم که شروع مسیرهای کوهپیمایی کجاست؟ 

 تو یکی از پارکینگ‌ها به سمت ابتدای مسیری که آدرس گرفته بودم، از دور و از پشت آقایی رو دیدم که به نظر ایرانی میومد، رسیدم گفت که منتظر دوستش هست، ولی گروه کوهنوردها رو دیده که سه دقیقه پیش این مسیر رو رفتند. جلوتر هم آقایی می‌رفت، که گفت ایشون هم تازه رسیده. خلاصه به جای اینکه ایشون رو صدا کنم، دنبالش رفتم، یه جا پیچید که چند راه می‌شد، من هم پیچیدم، ندیدمش، نبودد!!!! آب شده بود انگار رفته بود تو زمین. . 

مسیری رو انتخاب کردم و ادامه دادم، حس میکردم اشتباه میرم، اثری از کسی نبود. از دور خانومی آمریکایی میومد، صبر کردم، نزدیک که شد صفحه اینستاگرام انجمن رو نشون دادم و گفتم مقصدم اینجاست، جهتم درسته؟! گفت که آبشار در جهت مخالفه! آبشاااار!

تازه اون جا دقت کردم به شرح عکس و مقصد آبشار رو دیدم. با تشر به خودم گفتم : کلانتری دقت کن! .

 به گروه رسیدم، بهم گفتند آبشار شبیه نیاگارا نیست ها! به خودم گفتم هیچ چی هیچ چی میشه بندک یا نه بند قاسم حتی! 

اما....  تو شهر کبک، ایرانی هایی که میان متولدین دهه پنجاه و شصت و هفتاد شمسی‌اند. امروز تقریبا همه دهه پنجاه و شصت میلادی بودند! چندتاشون گفتند دوره پهلوی دوم اومدند برای ادامه تحصیل که برگردند و برای پیشرفت ایران کار کنند که انقلاب شده و دیگه برنگشتند‌. دوسه تایی هم اوایل بعد از انقلاب اومدند. وقتی با خودشون صحبت میکردند من فقط گوش بودم ، خیلی جالب بود صحبت‌ها، تاریخ زنده بدون جانبداری! .

داغ و از عرق خیس، پس از سیزده مایل (تقریبا ۲۱کیلومتر) کوهپبمایی رسیدم خونه، وسایلم رو گذاشتم و سریع لباس شنا پوشیدم و رفتم استخر. داغی و خستگی کوهپیمایی بعد از سه ماه رو فقط آب و استخر خنک می‌کرد و آروم! . . ☀️😍 .

هیچ نظری موجود نیست: