۱۳۹۲ مرداد ۱۴, دوشنبه

حدودِ ۳ ماهی‌ میشه که  آخرین نسخه گزارشِ مینی‌پروژه رو همراه با یه نسخه از پوسترِ ارائه شده در کنگره CEN فرستاده بودم برایِ استاد راهنماش، آلن روسو. هیچ خبری ازش نبود. تو این مدت هم سه چار باری رفتم دمِ دفترش و در زدم و جویایِ  احوال گزارش و نظرش شدم، یکی‌ دو بار هم تو مسیرش قرار گرفتم، هر بار گفت که خوندنش تو لیست کارهام هست. تا بالاخره جمعه گذشته دوباره رفتم دمِ دفترش که درست لحظه‌ای که من داشتم شالِ رو شونم رو مرتب می‌کردم از دفترش زد بیرون که بره ورزش، عجله داشت، برایِ اینکه زودتری بره، گفت دوشنبه ساعت ۱۴:۰۰.
پنج دقیقه به دو درِ دفترش رو زدم، تازه شروع کرده بود به خوندن، صفحهٔ ۱۹ بود. میگه میدونی‌ چرا برایِ امروز بهت وقت دادم، اینجور خودم رو مجبور کردم که بخونمش!!! بعد از ۳ماه!!!
حرف زدیم، گفتم هفته دیگه میرم سفرِ کاری مناطقِ شمالی‌، نیستم و میخوام هم پرونده این کار و سمینارِ دکترا رو همون اولِ ترمِ پائیز ببندم، کارِ تزم زیاده، لطفا تصحیحات و نظرتون رو زودتر بدید. پرینتِ گزارش رو همراه یه نسخه رو USB با خودم برده بودم. گفت دارمش، ایمیل‌هام رو پاک نمیکنم. گفتم چون کارتون زیاده میفهمم که وقت نداشته باشید ولی‌ خب شاید به خاطرِ همین ایمیلِ من گم شده باشه بینِ ایمیل‌هاتون. از صحبتهاش برمیومد که با نگاهِ سریعی که به نتایج انداخته راضی‌ هست، و چند باری گفت که این نتایج با نتیجه پروژه فلان همخوانی داره و تصحیحات خیلی‌ کمه. از شرکتِ پروژه تو کنگره هم راضی‌ بود هم اینکه وقتی گفتم که نظرِ خیلی‌‌ها مخصوصا وارویک، مسئولِ CEN رو جلب کرده دیگه بیشتر خوشحال شد.
بعد هم ایمیل زد بهمسئولِ آموزش که بدونه تا چه وقتی‌ اگر نمره این درس رو بفرسته برایِ همین ترمِ تابستون ثبت میشه.
و خب من هنوز منتظرم نظر و تصحیحاتش رو برام بفرسته!

هیچ نظری موجود نیست: