این روزها یا شاید بهتر تو این هفتههایِ گذشته، هر از گاهی دمِ غروبی یا گاهی سرشبی صدایِ زنگِ موبایل بلند میشه و و هنوز جوابِ سلام تموم نشده و به احوالپرسی نرسیده میپرسه: خونهای پروین جون؟!
جواب مثبت که باشه به دو دقیقه نمیرسه که تقتق در و گوشی به گوش در رو که باز میکنم، خانوم "بهار"، اون هم گوشی به گوش با یه پشقاب شیرینی، دستمالِ چاهارخونه مربعیِ کوچیکی که توش نونِ داغ و تازهپخت هست یا گاهی پیاله کوچیکِ مرباِ داغ و خوشرنگ و عطرِمثلا توتفرنگی پشتِ در ایستاده، غشغش میخنده و میگه الان درست کردم هنوز داغه، تو رو خدا همین الان یه ذرّه جلوم بخورید میخوام عکسالعملتون رو ببینم!!!
"بهار"، هر یکی دو روز در میون از اینترنت دستورهایِ تهیه و پخت نونهایِ مختلف و شیرینی-هایِ متنوع نوروزی رو پیدا میکنه و کمی هم سلیقه خودش رو درش ترکیب میکنه و تمرین میکنه برایِ نوروز.
سرِ من تمرین میکنه، من هم که همه رو میگم عالیه! کم شیرین، کم روغن، خوشمزه و ... همسایه ایرونیِ با ذوق داشتن، خیلی خوبه!
۲ نظر:
وای دلم خواستتتتتتتت!
(-:
ارسال یک نظر