آخیش... بالاخره دلم رو به دریا زدم و مقاله رو برایِ مونیک فرستادم، هنوز هم راضی نیستم ولی بهش قول داده بودم که تا دیروز بفرستم، دیروز و امروز موندم خونه و اون تصحیحاتِ آخر رو که لازم میدونستم انجام دادم و الان فرستادم، منتظرِ تصحیحات و نظراتش هستم اینجوری بهتر میدونم چه کارش کنم.
یه مشکل پیدا کردم و اون اینکه، تمامِ نتایجم رو گم کردم نه تو هارددیسکم هست و نه رو لپتاپ، نقشههای روزانهِ یخ و برف منطقه برایِ ۳ سال، نمیدونم چه کنم؟ حالم هم دیگه بد میشه از دوباره انجام دادنش، اما اگه واقعا نباشند باید دوباره انجام بدم، اه...
الان هم باید پرپوزالِ مینی-پروژه رو تموم کنم و تا فردا برم سرِ پروژه SMAP ...
بالاخره اینجا هم برف اومد، بعد از اینکه تموم ایران زمستون شده و برف و بارون اومده حتی زاهدان! پرده رو کنار زدم رقصِ ذراتِ برف رو می بینم، لیوان چای داغ و ابی که میخونه: نفس نفس تو سینهام عطرِ نفسهایِ شماست .... اگر که قابل بدونید خونه دل جایِ شماست ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر