۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

جختی آرام بشو اینجه دیار بیلقانه...

قبرستون محله ما یکی‌ از قشنگترین قبرستونهای دنیاست! خودش یه پا باغ ملیه که تو دامنه کوه قرار گرفته، پُر از درخته مخصوصاً درخت توت، با نیمکتهای سبز.....ولی‌ از همه اینها مهمتر صفای غروبهای پنجشنبه شه که به یه دنیا می‌ارزه، و سر گٔل همه اینها، پنجشنبه آخر ساله! پنجشنبه آخر سال که میشه هر محلی، هرجای دنیا که باشه اگر بتونه حتما میاد سر مزار که نه تنها زیارت اهل قبور که صله ارحام رو هم به جا میاره!
آرامگاه خونوادگی نداره ولی‌ از اونجاییکه قدمت داره، محل دفن اموات هر طایفه‌ای معلومه. پنجشنبه آخر سال، حال و هوای عید رو داره، صمیمی‌ و با صفاست، روی هر سنگ مزار حداقل یه سبزه هست در کنار گلدون گٔل یا دسته‌های گٔل، شیرینی‌، میوه، حلوا، خرما، و... قدیمها مجمعه میزدند الان نه. فامیل دور و نزدیک، دوستهای قدیمی‌، آشناها، عشّاق قدیمی‌، عروس دامادهای جدید، نامزد کرده ها...همه رو میتونی‌ این عصر پنجشنبه آخر سال ببینی‌! بعد از این هم کلی‌ وصلت صورت میگیره، دخترهایی که تا پارسال پیرارسالها نوجوون بودند و به چشم نمیومدند، حالا دیگه خانومی شدند و چشمها رو به دنبال خودشون میکشند، خب خانواده‌ها هم که همه ایل و تبار هم رو میشناسند که همیشه هم خوب نیست گاهی‌ خودش بهونه ایه برای مخالفت.... چه عاشقیها که به خودش ندیده، اون پارچه بستن‌های به درخت بید کنار چشمه "مرادو" به امید گرفتن حاجت....
خلاصه که حال و هوایی داره هر غروب پنجشنبه مخصوصاً پنجشنبه آخر سال سر قبرستون بیلقان که من الان دلم هواش رو کرده ... خیلی‌ خیلی‌!

هیچ نظری موجود نیست: